۲-۱۲- موصی به باید قابل تعیین باشد:
ابهام در وصیت، ممکن است در اثر اجمال القاط موصی، یا در اجرای وصیت ایجاد شود گاه الفاظ موصی در عرف و لغت دارای مدلول مشخص نیست.
در صورتی که کلام موصی دارای معنای صریح و روشنی نباشد، دادرس باید با توجه به عرف و عادت محل و حتی رسوم خانوادگی متوفی، مقصود را از استعمال کلمات وصیت نامه، روشن کند. ولی اگر در عرف محلی نیز نتوان معنی روشنی برای وصیت نامه یافت، دادگاه میتواند از تمام قرائن و شواهد برای تعیین موصی به استفاده کند.
همچنین اگر از انگیزه ها و جهاتی نیز که موصی برای تملیک، بیان نموده است، بتوان مقدار موصی به را تعیین کرد، وصیت صحیح و نافذ است.
موصی میتواند تعیین مقدار موصی به را به عهده ی شخص ثالثی بگذارد. در این صورت، مقدار موصی به تابع اراده ی آن شخص است که به وکالت یا وصایت، از طرف موصی و بر پایه ی هدف ها و آرمان های او معین خواهد کرد. موصی میتواند به دوستی مورد اعتماد اختیار دهد که با رعایت وضع مالی و نیازهای وارثان او، مقداری را که به سود بنیاد مورد نظر وصیت کردهاست، تعیین کند.
اگر شخص ثالث، قبل از تعیین موصی به فوت کند، وصیت باطل می شود، و در صورت امتناع، موصی له میتواند اجبار شخص ثالث را از دادگاه تقاضا کند و دادرس میتواند با بهره گرفتن از قانون آیین دادرسی و با تعیین غرامت نامبرده را به تعیین موصی به اجبار کند.
۲-۱۲-۱- صحت وصیت مبهم:
در قانون مدنی، گرچه به صحت وصیت بر مجهول اشاره نشده، ولی از ماده ۸۴۵ که مناط اعتبار را برای تعیین میزان ثلث، زمان وفات موصی دانسته است. چنین بر میآید که در وصیت، برخلاف سایر عقود علم طرفین به موضوع عقد، شرط نیست، همچنین وقتی وجود موصی به در حین وصیت شرط نباشد، به طریق اولی،باید پذیرفت که مشخص بودن آن هم از حیث مقدار و جنس و وزن، ضرورتی ندارد.
فرض غرر در عقود تبرعی، موضوع ندارد و عرف ساده نیز وصیت به مجهول را می پذیرد[۸۹].
در وصیت بیان اراده ی موصی باید به وارثان او، که از هر حیث جانشین مورث خود هستند واگذار شود. وارثان موصی،نزدیک ترین اشخاص به او هستند و از سایرین به مقصود و هدف او آشناترند و بهتر از همه میتوانند نقص بیان او را جبران کنند.
ملاک ماده ۸۷۴ قانون مدنی میباشد زیرا به موجب این ماده: «اگر موصی به کلی باشد تعیین فرد با ورثه است …» سپس اگر موصی به مورد تردید بین چند کالا باشد،هرچند اختلاف بهای فاحشی هم بین کالاها وجود داشته باشد همچنین در صورتی که موصی به از هر حیث مجهول باشد، وارثان در تعیین موصی به اختیار کامل دارند[۹۰] اگر موصی وارثی نداشته باشد تعیین موصی به عهده ی حاکم است (ماده ۸۶۶ قانون مدنی) زیرا ترکه به خزانه ی دولت تعلق دارد منتها حاکم، باید مدلول الفاظ موصی را رعایت کند.
۲-۱۲-۲- دلایل بطلان وصیت مبهم
به موجب ماده ۲۱۶ قانون مدنی: «مورد معامله باید مبهم نباشد، مگر در موارد خاصه، که علم اجمالی به آن کافی است». این ماده در کلیات عقود و تعهدات و در مقام بیان شرایط اساسی صحت معاملات آمده و شامل تمام قراردادهاست.[۹۱]
درست است که در وصیت ضرورتی ندارد که موصی به از لحاظ مقدار و جنس و وصف، معین باشد ولی دست کم، دو طرف باید نسبت به آن علم اجمالی داشته باشند و دادگاه بتواند بدون مراجعه به متعهد (ورثه) میزان و موضوع تعهد را معین کند[۹۲].
به هر صورت از ماده ۸۴۵ قانون مدنی، نمی توان دلیل مستحکمی برای صحت وصیت بر مجهول استخراج کرد.
نتیجه این که باید پذیرفت که هرگاه موضوع وصیت برای دادگاه قابل تشخیص نباشد، نفوذ آن در قانون مدنی بسیار دشوار است و بطلان آن باید ترجیح داده شود[۹۳].
۲-۱۲-۳-موصی به باید مال باشد:
مطابق ماده ۲۱۵ قانون مدنی: «مورد معامله باید مالیت داشته و متضمن منفعت عقلایی مشروع باشد» بنابرین موصی به، خواه عین باشد و خواه منفعت و یا حق، باید در نظر خردمندان مفید و با ارزش باشد. منفعت موردنظر نیز باید مشروع باشد و از دیدگاه قانون، ناشایسته و ممنوع نیاید.
به طور کلی موصی به باید قابلیت تملیک را داشته باشد عناصر احوال شخصی، برای مثال نام شخص، موضوع وصیت قرار نمی گیرد.[۹۴]
خدمات نیز به طور کلی و دائمی، مورد وصیت قرار نمی گیرد زیرا وصیت برای تملیک و واگذاری اموال است و منفعت انسان به ملکیت در نمی آید به ویژه وقتی این خدمات مربوط به شخص موصی باشد؛ وصیت بی گمان بدون موضوع است زیرا اثر وصیت ناظر بر زمانی است که موصی وجود خارجی ندارد با وجود این اگر شخصی برای مدتی اجیر شده باشد، مستاجر میتواند منافع اجیر را در صورت فوت خود، به دیگری واگذار کند[۹۵].
طبق نظر فقها[۹۶] مالی که مورد وصیت واقع می شود باید دارای منفعت حلال باشد، و شرع آن را مال محسوب نماید. پس وصیت کردن به شراب، خوک، آلات لهو و لعب، قمار و حشرات، سگ وحشی و … صحیح نیست. البته آب انگوری که برای تهیه سرکه گرفته شد، اشکالی ندارد. و نیز اگر موصی به منفعت باشد باید حلال باشد پس وصیت به کنیز آوازه خوان و منفعت آلات لهو و لعب و میمون و … صحیح نیست.
همچنین در وصیت عهدی، شرط است: عملی که به آن وصیت می شود، جایز باشد و منفعت و غرض عقلایی نیز داشته باشد پس وصیت به اینکه بعد از مرگ من فلان مبلغ مال مرا برای فلان ستمکار و یا هر ستم کار و … خرج نمایید، وصیتی باطل است. همچنین اگر وصیت نماید که بعد از مرگ من فلان مبلغ را برای فلان کار لغو و بیهوده هزینه نمایید همین حکم را دارد.
۲-۱۲-۴-موصی به باید قابل انتقال باشد:
برای صحت وصیت، کافی نیست که موصی به دارای مالیت باشد؛ وصیت تملیکی سبب انتقال مال به موصی له است و موضوع آن باید قابلیت انتقال را داشته باشد مال موقوف با آن که دارای مالیت است با وصیت منتقل نمی شود. همچنین حق شفعه که برای جلوگیری از ضرر شریک مقدر شده است به موجب وصیت، قابل انتقال به غیر نیست[۹۷].
درباره ی انتقال خیار، گفته شده است که چون، خیار برای اشخاص ثالث نفع مادی ندارد، وصیت به آن در صورتی که همراه مال، موضوع خیار نباشد، صحیح نیست. ولی در صورتی که مال، موضوع خیار نیز مورد وصیت قرار بگیرد، اصل خیار نیز به تبع آن به موصی له منتقل میگردد[۹۸].
نتیجه این که هرچه در نظر خردمندان مال محسوب می شود و قابلیت انتقال را داشته باشد موضوع وصیت قرار میگیرد.
۲-۱۳-وصیت به حقوق مالی:
موضوع وصیت تملیکی، باید مال و قابل انتقال باشد. حقوق مالی نیز اموال است، زیرا میدانیم آن چه به ملکیت درمی آید و به دیگران انتقال مییابد.
۲-۱۳-۱-انتقال طلب:
حقوق مالی، مانند حق ارتفاق و حق تحجیر ممکن است مورد وصیت واقع شود. همچنین طلبی را که موصی از دیگران دارد، هرچند مربوط به خدمات باشد، میتواند به موجب وصیت، به دیگران واگذار کند.