مدیتیشن نسبت به مداخلات روان شناختی دارای قدمت بیشتری است (والش[۸۳]، ۱۹۸۴ به نقل از سعید نژاد، ۱۳۸۹). در (۳۰ تا۴۰ سال قبل) توجه پژوهشهای علمی را به خود جلب نموده است. هدف اصلی مدیتیشن ارتقاء و تعالی روح و رسیدن به عالیترین سطح آگاهی و هشیاری بوده، اما امروزه رسالت اصلی آن کمک به تسکین آشفتگیها و در نهایت بهبود زندگی است (مان[۸۴]، ۲۰۰۱ به نقل از سعید نژاد، ۱۳۸۹). بنابرین افراد از هر فرهنگ و مذهبی می توانند از مدیتیشن استفاده نمایند پژوهشگران درطی بیست سال اخیر تلاش کرده اند اثرات مدیتیشن را در قالب ذهنآگاهی، آرامش بخشی و نیز کاهش مقوله های منفی روانی مثل خشم و ترس مورد ارزیابی قرار دهند (والش، ۱۹۸۴ به نقل از سعید نژاد، ۱۳۸۹).
مدیتیشن خود دارای شاخه های بسیاری است که مهمترین یافته های موجود از آن مبتنی بر آرامش بخشی است و هدف آن کاهش استرس به دلیل نادیده گرفتن هر گونه عامل آشفته ساز و افکار مداخله کننده است و پذیرش آن افکار از طریق مشاهده غیرقضاوتی است (کابات- زین، ۱۹۹۰). در این روش هدف فقط کاهش استرس نیست بلکه به زبان ساده تر ” حضور در لحظه[۸۵] ” است. به این طریق میتوان به ذهنآگاهی در قالب دو فرایند حساس شدن[۸۶] و حساس زدایی[۸۷] نگریست. در واقع ذهنآگاهی به واسطه کاهش اجتناب در افراد نسبت به جنبههای آزاردهنده عاطفی منفی حساسزدایی کرده و از طریق توجه به ارتباط بین حالات هیجانی و تجربه پاسخ های خودکار در افراد حساسیت زایی ایجاد می کند. ماهیت حساسیتزایی و حساسیتزدایی ذهنآگاهی انعطافپذیری ذهنی فرد را بالا میبرد و به افراد این امکان را میدهد که پاسخهای هیجانی و رفتاری خویش را افزایش دهند، بنابرین مهارتهای مقابلهای را ارتقاء بخشیده و به هیجانها و نگرشهای منفی “مجوز خروج[۸۸] ” از ذهن میدهد. در واقع تعداد بسیاری از پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که ذهنآگاهی در به وجود آمدن حس آرامش بخشی، امیدواری و بالا بردن قابلیتها در مواجهه با استرس، اعتماد به نفس و کنترل درونی بیشتر تأثیر گذار است (کابات- زین، ۲۰۰۳). افراد با بهره گرفتن از روش های مدیتیشن مهارتهایی چون نظم بخشی هیجانی را میپرورانند (لینهان[۸۹]، ۱۹۹۳).
یکی از مهارتهای نظم بخشی هیجانی ارزیابی مجدد[۹۰] است، که به وسیله آن، یک واقعه از نو شکل میگیرد ولی این بار در قالبی مثبت تر وبار هیجانی کمتر. بی نظمی هیجانی[۹۱] زمانی روی میدهد که انسانها هیجانات خود را نمیپذیرند و از هیجانات مرتبط با آن تجربه اجتناب میکنند. با این وجود، در ارزیابی مجدد، هیجانات به سطح هشیاری کشانده شده و مورد واکاوی قرار می گیرند، و ارتباط بین حالات درونی و محرکات بیرونی از نو بررسی میشوند. طبق یافته های گروس (۲۰۰۲)، در این روش نظم بخشی، در قیاس با سرکوبی هیجانی[۹۲]، تجربه هیجانات منفی و نهایتاًً رفتار منفی کاهش مییابد، در حالی که تجربه هیجانات مثبت و رفتارهای اثربخش افزایش مییابد. بنابرین، فرد با ارزیابی رویداد از لحاظ شناختی می تواند تجربه هیجان را دگرگون کرده و غالباً عاطفه منفی را کاهش دهد. ذهنآگاهی با افزایش سطح هشیاری و پذیرش غیر قضاوتی افکار و هیجانات مرتبط با آن، نظم بخش هیجانی را گسترش میدهد. تجربه این واکنشهای هیجانی اطلاعاتی را در مورد پاسخهای خودکار فیزیولوژی در اختیار فرد قرار میدهد، که این اطلاعات، خود می تواند راهنمای وی در برخورد با دیگران و ارائه پاسخهای رفتاری مؤثر باشد (اورسیلو[۹۳]، رومر[۹۴]، لرنر[۹۵] و تول[۹۶]، ۲۰۰۴ به نقل از سعیدنژاد، ۱۳۸۹).
علاوه بر این، کابات – زین (۱۹۹۰) بیان میدارد که از طریق مشاهده غیرقضاوتی افکار و تلقی آن ها فقط در قالب فکر، نه فرض واقعی بودن آن ها، میتوان نگرشها و هیجانات منفی درباره موقعیتهای مختلف را تغییر داد. به واسطه این نوع مشاهده غیر قضاوتی، فرد احساس می کند که بر پاسخهای هیجانی و رفتارهای خود کنترل بیشتری دارد و از این طریق احساس خود کارآمدی[۹۷] وی افزایش مییابد. این یافته ها با پژوهشهای مرتبط با فرض واقعی بودن آن ها، می تواند نگرشها و هیجانات منفی درباره موقعیتهای مختلف را تغییر دهد. به واسطه این نوع مشاهده غیرقضاوتی، فرد احساس می کند که بر پاسخهای هیجانی و رفتارهای خود کنترل بیشتری دارد و از این طریق احساس خود کارآمدی وی افزایش مییابد. این یافته ها با پژوهشهای مرتبط با مواجهه تدریجی با باورهای مربوط به توانایی کنترل موقعیت و مقابله مؤثرتر همخوانی دارد (بندورا[۹۸]، ۱۹۹۷ مینکا[۹۹]و توماس[۱۰۰]، ۱۹۹۹ به نقل از سعید نژاد، ۱۳۸۹).
سنگ بنای ذهنآگاهی عطف توجه به شیوهای خاص و حفظ ارتباط با حال و تجربه اکنون، استرس را به حداقل میرساند. منطق این ادعا این است که آشفتگی معمولاً با فکر به گذشته یا رویدادهای پیشرو و آینده در ارتباط است چون به گذشته رفتن فکر با حزن در ارتباط بوده و اساساً فکر به آینده با نگرانی عجین میباشد، مطابق گفتههای بورکوویج، با رها کردن خود از قید و بندهای گذشته و آینده (عوامل مداخله کننده) میتوانیم آغوش خود را نسبت به اطلاعات محیطی مرتبط و کنونی باز کنیم که این امر امکان افزایش پاسخهای سازگارانه را ارتقاء میدهد. ما میتوانیم به طور صحیح تری اطلاعات ورودی را پردازش کرده و پاسخ های رفتاری مناسبتری برگزینیم. ذهنآگاهی ” شیوهای از بودن[۱۰۱] ” است و ارتباطی با سیستمهای اعتقادی ندارد و این رویکرد (ذهنآگاهی) ملاکهای مذهبی یا ملاکهای فرهنگی را محور قرار نمیدهد، اما به زبان ساده بیشتر پذیرش قابلیت برای آگاهی، روشنسازی[۱۰۲] و قیاس[۱۰۳] است و اینکه همه ما به لحاظ انسان بودن باید رشد کنیم (کابات – زین، ۲۰۰۰). ذهن آگاهی توسط بسیاری از روان شناسان بالینی در غرب به عنوان یک ابزار غیر دارویی برای کاهش استرس و اضطراب مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین تحقیقات اخیر نشان دهنده نقش درمانی ذهن آگاهی است که بر بسیاری از مشکلات جسمی و روانی، دردهای مزمن و استرس اثر مثبت و مفید دارد، دکتر جان کابات زین برنامه کاهش استرس بر مبنای ذهن آگاهی [۱۰۴]را در غرب رواج داده است..MBSR یکی از شیوه های پزشکی مکمل است که در بیش از ٢٠٠ بیمارستان آمریکایی ارائه شده است و موضوع برخی مطالعات تحقیقی در مرکز ملی طب مکمل و جایگزین میباشد.این تکنیک همچنین ٠دربرخی روش های رواندرمانی جدید از جمله شناخت درمانی بر مبنای ذهن آگاهی[۱۰۵] استفاده می شود(هایز، ٢٠٠)[۱۰۶].