از یک سو افشای برخی اطلاعات ناشی از مهندسی معکوس می توانند آثار مخربی در پی داشته باشند زیرا ممکن است اطلاعات لازم برای مهندسی معکوس با سرعت بیشتر را در اختیار عموم قرار دهند و بدین ترتیب زمان انتظار را کاهش دهند. همچنین انتشار اطلاعاتی که نشان دهنده اشکال یا خلا امنیتی در یک نرمافزار است ممکن است موجب از بین رفتن شهرت پدیدآورندهی اولیه یا بدنامی وی گردد. از سوی دیگر افشای برخی اطلاعات دقیقا در راستای تحقق اهداف حقوق مالکیت فکری و هدف از جواز مهندسی معکوس قرار دارد. در این مورد همچنین باید به اصل آزادی بیان و اهداف اقتصادی پشتیبان جواز مهندسی معکوس توجه داشت لذا استفاده سنجیده از این معیار در مقایسه با سایر معیارها دقت نظر بیشتری میطلبد.
۳-۱-۵ اصول سیاستگذاری
با نگاهی مختصر بر آنچه گفته شد، اصولی که در تعیین حدود و قلمروی مجاز مهندسی معکوس مؤثر و اساسی به نظر میرسند عبارتند از:
۱-اصل تفکیک «مهندسی معکوس» از «اقدامات پس از مهندسی معکوس». با بهره گرفتن از این تفکیک قانونگذار در نظر خواهد داشت که اعمال محدودیتِ بیش از حد بر نفس مهندسی معکوس، بیهوده و فاقد آثار مثبت است، در حالی که اعمال محدودیت بر برخی اقدامات بعد از مهندسی معکوس، نگرانیها در مورد سوء استفاده از این روش (استفاده از آن برای نقض حق) را برطرف خواهد کرد. برداشتن محدودیتهای حقوق مالکیت فکری که ممکن است بر نفس مهندسی معکوس اعمال شوند و همچنین پیش بینی ممنوعیتهایی بر اقدامات بعدی -که پیش از این نیز در حقوق مالکیت فکری بوده- مبتنی بر این اصل است.
۲-اصل تفکیک «روش و فرایند مهندسی معکوس» از «روشهای نسخهبردای و شبیهسازی». استفاده از این اصل که مبتنی بر اصل قبلی شکل گرفته است، بیش از عرصهی قانونگذاری، در رویه قضایی کاربرد دارد زیرا تشخیص و تفکیک فوق نیاز به ارزیابی موردی دارد. لذا پیش بینی قانونی جواز روش مهندسی معکوس بهطور کلی و دادن اختیار به قاضی در تشخیص شمول عنوان مهندسی معکوس بر اقدام موردنظر، مبتنی بر این اصل است. قاعدتا ارائه تعریف از مهندسی معکوس در قانون، قاضی را در استفاده از این اصل یاری خواهد کرد. بنظر میرسد در استفاده از این اصل، نظر کارشناسان فنی نیز راهگشا خواهد بود.
۳-۲ حدود و قلمروی مجاز مهندسی معکوس
در بخش از پژوهش سعی شده تا ضمن بررسی وضعیت حق مهندسی معکوس در هر یک از سه شاخهی حقوق مالکیت فکری (حق مؤلف، حقوق اختراعات، اسرار تجاری)، به تمایز میان صنایع تولیدی سنتی و صنعت نرمافزارهای رایانهای به عنوان نمونه، اشاره شود. انتخاب سه شاخهی فوق بهمنظور بررسی قواعد و رویکردها آنها، بهدلیل چالشبرانگیز بودن رویکردهای آن نسبت به وضعیت حقوقی مهندسی معکوس است. قسمتی از بخش حاضر به بررسی وضعیت حق مهندسی معکوس در حقوق قراردادها می پردازد که بهویژه برای پدیدآورندگان، ناشران و کاربران نرمافزارهای رایانهای از اهمیت برخوردار است.
۳-۲-۱ حق مؤلف
همان طور که پیش از این گفته شد تا پیش از معرفی و پدیدآمدن محصولات فناوری اطلاعات (IT)، مهندسی معکوس جایگاهی در میان مباحث حوزه حقوق مالکیت ادبی و هنری نداشت. به عبارت دیگر مهندسی معکوس به لحاظ عدم کاربرد در این حوزه، از مباحث حقوقی نیز خروج موضوعی داشت. مسئله مشروعیت دو روش مهندسی معکوسِ نرمافزارهای رایانهای یعنی دیکامپایل کردن و دیاسمبلی، در دو دهه اخیر از دیدگاه حقوق اختراعات، حق مؤلف، اسرار تجاری و حقوق قراردادها مورد توجه، بررسی و چالش بوده است. پدیدآورندگان برنامه های رایانهای معمولا نرمافزارها را به شکل زبان ماشین، تهیه و نشر می کنند. آن ها برای انتخاب این روش دو دلیل دارند: نخست آنکه کاربرد موردنیاز کاربران همان عملکردی است که زبان ماشین فراهم می کند و نیازی به دیدن متن برنامه وجود ندارد و دیگر اینکه پدیدآورندگان میخواهند زبان مبدأ برنامهی خود و سایر اسناد قابل خواندن برای انسان را به صورت سرّ تجاری حفظ کنند.[۱۶۳] بنابرین مانند محصولات سنتی دارای پیچیدگی، درک نحوه پدیدآمدن نرمافزارهای رایانهای جز با مهندسی معکوس میسر نیست.
چالش اصلی آنجاست که نسخهبرداری از برنامه ها حین فرایند دیکامپایل کردن و دیاسمبلی، حق مؤلف پدیدآورنده را نقض می کند. مسئله به نقض حق مؤلف محدود نمی شود بلکه همین امر موجب می شود که مهندسی معکوس شیوهای غیرمنصفانه جهت تحصیل سرّ تجاری محسوب شده و عنوان سوءاستفاده از سرّتجاری را بگیرد زیرا سرّ تجاری از طریق نقض حق مؤلف تحصیل شده است.[۱۶۴] بنابرین در فرض وجود هر دو نظام حقوق اسرار تجاری و حق مؤلف در محصول نرمافزاری، دو حق فکری حین مهندسی معکوس نقض می شوند. برای روشن شدن موضوع از مثال شرکت سگا که پیش از این به آن اشاره شد استفاده می کنیم. در این پرونده دادگاه تجدیدنظر هدف تجاری شرکت آکولید از نسخهبرداری را مهم تلقی نمی کند[۱۶۵] زیرا که نسخهبرداری تنها با هدف درک ملزومات عملکردی بهمنظور فراهم کردن برهمعملپذیری انجام گرفت. «یعنی به منظور یافتن جنبههایی از برنامه های شرکت سگا که توسط حق مؤلف حمایت نمیشد.»[۱۶۶] به علاوه مهندسی معکوس تنها راه دسترسی شرکت آکولید به اطلاعات بوده است.[۱۶۷] حتی دادگاه نسخهبرداری از کل برنامه سگا را در جریان مهندسی معکوس نادیده گرفت زیرا که در مرحله میانی فرایند توسعه نرمافزار آکولید رخ داده بود. اگرچه دادگاه معتقد بود که اقدام آکولید، بازار بازیهای شرکت سگا را تحت تاثیر قرار داده اما به روشی نبوده است که حق مؤلف را تحت تاثیر قرار دهد.[۱۶۸]
نکته حایز اهمیتی که دادگاه به آن توجه کرد این بود که اگر دیاسمبلی کردن برنامه های رایانهای را غیرمجاز بدانیم در حقیقت «حق انحصاریای را ناظر بر ایدهها و جنبه های عملکردی برنامه به شرکت سگا دادهایم در حالی که تحت حمایت قانونی حق مؤلف نیستند»[۱۶۹] و برای بهدست آوردن انحصار در مورد آن ها باید ورقه اختراع تحصیل شود.