رهبر باید پیشرو بوده و میل بسیار زیادی به رهبری داشته باشد.
رفتار رهبر باید توأم با صداقت و درستی باشد.
رهبر باید دارای اعتماد به نفس بالای باشد.
۲-۲-۴ خلاقیت در رهبری
یکی از نظریه پردازان به نام «توماس زنانیکی» در تجزیه و تحلیلی که از دیدگاه نظارت بر موقعیت های مختلف اجتماعی در زمینه رهبری میکند معتقد است که سه نکته اساسی می باید در این تحلیل بررسی شوند :
منزلت اجتماعی
کارایی و اثر وجودی
بیم ها و امیدهای رهبری
و برای اینکه توضیح روشنی در این زمینه داده باشد، میگوید: «پیشوایان خودکامه با اعمال زور، خود را بر دیگران تحمیل میکنند. اما مردمی گرایان (دموکرات ها) با پرواندن امید در دلها به ارشاد پیروان و فرودستان اداری خود می کوشند تا ایشان را در رسیدن به هدف یاری بخشد. رهبر توانا برنامۀ کار را تعیین میکند و به سازمان شکل منطقی و منظم می بخشد و بر اساس آن تصمیم میگیرد». مهم ترین سوالی که متفکران یونان از عهد باستان مطرح کردهاند و امروز هم هنوز جواب قانع کننده ای نیافته است، همین مسأله رهبری است که:
«چگونه می توان مردم را برانگیخت تا از حداکثر استعداد و توانایی خویش در رسیدن به هدفهای سازمان استفاده کنند؟»
به دنبال این سوال کلی، سؤالهای مشابه و متعددی مطرح شده است که چه اصل و شالوده ای میتواند مبنای علاقه مندی به کار و رضایت کارکنان قرار بگیرد؟ چگونه می توان کارکنان را تشویق کرد فکر و قدرت و تخصص و ابداع و ابتکار خود را در کارهای گروهی به کار گیرند و با تلاشی زیاد خود، سازمان را به تمام و کمال یاری داده و به حرکت درآورند (فیشانی ۱۳۷۷ ، ۲۳۸).
در نگاهی دیگر، رهبران را برحسب ابعاد مختلف نگرشی و شخصیتی در فرهنگ های شرق و غرب تقسیم بندی کردهاند که به طور خلاصه به آن ها اشاره می شود:
۱- رهبران افکار (اندیشه سالاران) و فیلسوفان: مخترعان و مکتشفان هستند که از طریق نفوذ در اندیشه ها ممکن است بر گروهی انبوه از مردم جهان حکومت کنند و هدایت افکار عمومی را به عهده بگیرند. اینان، مدیران درون گرا و ژرف اندیش هستند.
۲- رهبران اجتماعی: برون گرا و خودنما و گستاخ و نترس هستند و همواره در میان مردم ظاهر شده و دارای تواناییهای گسترده در ادارۀ کارها هستند. ظاهر آراسته، قدرت بیان و اندام مناسب، میتواند نقش مؤثری در موقعیت اینان داشته باشد.
۳- رهبران اداری: که ادارۀ سازمان های دولتی و صنعتی را به عهده دارند و باید دارای قابلیت تشکیلاتی باشند. اعتقاد بر این است که اینان باید از ویژگی های رهبران اجتماعی و اندیشه سالاران برخوردار باشند.
۴- رهبران مستقیم: به طور مستقیم با مردم سروکار دارند و نه با اشیاء. اینان باید از قدرت بیان و نفوذ کلام برخوردار باشند. مردمان انقلابی مشهوری چون «میرایو»در فرانسه و یا «لنین» در روسیه، ابتدا نقش رهبران مستقیم را بازی میکردند.
۵- رهبران غیرمستقیم: بیشتر، خالق تغییرات و بانی تحولات اجتماعی و اقتصادی هستند که با نبوغ و قدرت خلاقانه خود زندگی و رفاه عمومی را متحول میکنند. «توماس ادی سن» از این گروه است.
۶- رهبران سیاسی: شبیه رهبران هواخواه هستند که به هواداری از شخص و یا آرمان خاص در این نقش ظاهر میشوند.
۷- رهبران علمی:تمام کوشش خود را مصروف کشف واقعیات ها میسازند. معمولاً «رهبران اداری و اجتماعی و سیاسی» را دوست ندارند و در رشتههای علمی و مورد علاقه خود به کوشش می پردازند.
۸- رهبران مردم سالار (دموکرات): بیشتر جنبه مثبت دارند و کارهایشان بر مبنای مشاوره، خیرخواهی و خواست گروه است و اختیارات به صورت نا متمرکز است.
۹- رهبران خودکامه: بی مشورت دیگران و بر مبنای تمایلات شخصی و مستبدانه حکومت میکنند و خود را برتر از دیگران می دانند.
۱۰- رهبران پدرسالار: همواره متوجه سعادت مردم اند و آن چه که به خیر و صلاح ایشان است عمل کنند و در غم و شادی هایشان شرکت می جویند.
۱۱- رهبران مذهبی:که به سبب مقام دینی وارانه خود از مرجعیت برخوردار بوده و در میان دیگران به احترام سر میکنند(بیان ۱۳۶۹، ۱۲۲).
۲-۲-۵ رهبر سازمان خلاق
سازمان و گروه خلاق به رهبری خلاق نیاز دارد که در ایجاد و نگهداری فرهنگ خلاق داخلی و در ترغیب و به وجود آوردن انگیزه برای رفتار خلاق افراد و گروه درون سازمانی کوشان باشد. رهبر سازمان خلاق باید از تجربه های ارزنده در به وجود آوردن فرهنگ خلاق برخوردار، و مورد تأکید کارکنان سازمان باشد. چنین تأییدی علاقه مندی و اشتیاق گروه را افزایش میدهد و سبب زیاد شدن انگیزه برای متبلور شدن ایده خلاق میگردد. رهبر سازمان خلاق باید دارای تواضع و آزاد اندیشی باشد و ارائه اندیشه ها و تفکرات بدیع را تشویق و ترغیب کند. رهبر خلاق کسی است که بتواند در فرهنگ سازمان تأثیر گذارد و به عنوان طراح اجتماعی سازمان خود در خلاقیت و نگهداری عوامل فرهنگی آن توانمند باشد. وارن بنس (۱۹۸۴) پس از بررسی های مستمر در مورد الگوهای رفتاری رهبران سازمانهای خلاق اعتقاد دارد که چهار توانایی در رهبری میتواند سودمند باشد:
مدیریت توجه (دقت): توانایی شکل دادن بینش جمعی و شامل نمودن تمام کارکنان در این بینش.
مدیریت معنی: توانایی بیان این بینش به طور محسوس، معنادار و با تأثیر احساسی.
مدیریت اعتماد: توانایی به دست آوردن و نگهداشتن اعتماد کارکنان.
مدیریت خویشتن: آگاهی از تواناییها و خصوصیات ویژه خود و استفاده بهینه از آن ها با حفظ روحیه موفقیت و دوری از شک نسبت به خود.
هنگامی که رهبر سازمان چهار ویژگی ذکر شده را به وجود آورد، او قادر به تأمین روابط شخصی، معنادار و الهام بخش خواهد شد. کارمندانی که از این نوع رهبری برخوردار هستند، در دستیابی به هدفهای سازمان، تمایل به ایفای نقش مؤثر و فعالتری دارند. آن ها مایل به ارائه اندیشههای خلاق و کار بیشتر هستند، چرا که احساس میکنند در برابر آن، نتایج بیشتر دریافت می نمایند.
۲-۲-۶ مطالعات رهبری
در مورد رهبری و عوامل کلیدی آن مطالعات گوناگون صورت گرفته است و در اکثر آن ها به نقش موقعیت در اثربخشی رهبری اشاره شده است. خصیصه ای که در یک موقعیت، مثبت قلمداد می شود ممکن است در موقعیت دیگر به عنوان ویژگی منفی رهبری تلقی گردد. سبک خاصی از رهبری که برای فرهنگهای فردگرا مناسب است ممکن است برای فرهنگهای جمع گرا کارایی نداشته باشد. روشی که در یک بستر فرهنگی به موفقیت منجر می شود ممکن است در فرهنگ دیگربه شکست بینجامد. مطالعات و پژوهش های فراوانی در این زمینه ها به عمل آمده است از جمله مطالعه ای که «گیرت هافستد » در مورد فرهنگ های مختلف انجام داده و سبک رهبری در آن فرهنگ ها به عنوان عاملی در متفاوت بودن ملتها توجه کردهاست. در جدول ۲-۲ برخی دیگر از پژوهش ها و بررسی های رهبری منعکس شده است.