قابلیت جذب دانش (به عنوان متغیرتعدیل کننده) را، توانایی شرکت برای شناسایی، جذب و بهره برداری دانش از محیط خارجی تعریف نموده که شامل قابلیت جذب بالقوه دانش و قابلیت جذب تحقق یافته یا بالفعل دانش است.
در نتیجه با توجه به مباحث مطروحه، این تحقیق به دنبال پاسخ به این سئوال اساسی است که : آیا بین قابلیت به اشتراک گذاری دانش و نوآوری سازمانی با توجه به قابلیت جذب (بالقوه وبالفعل) دانش رابطه وجود دارد؟
۲-۲) مفاهیم واصطلاحات
قبل از بررسی مدیریت دانش میبایست ابتدا با مفهوم داده، اطلاعات و دانش آشنا شد.
۲-۲-۱) داده[۲۴]
داده اولین سطح مدیریت دانش را تشکیل داده و شامل ارقام و اعداد، نمودارها و سایر نوشته هایی است که به خودی خود تولید معنی نمی کند. در واقع می توان گفت که داده ها، رشته واقعیت های عینی و مجرد در مورد واقعیتها هستند. آن ها نشانگر ربط، بی ربطی و اهمیت خود نیستند، اما به هر حال برای سازمانها و مخصوصاً سازمان های بزرگ اهمیت زیادی دارند.(داونپورت و پروساک[۲۵]،۱۳۷۹، ص۲۴)
سازمان های نوین، معمولاً داده ها را در یک سیستم فناوری ذخیره میکنند. این داده ها توسط واحدهایی نظیر واحد مالی، حسابداری و بازاریابی به سیستم تزریق میشوند. نگهداری سوابق و بایگانی، نقطۀ کانونی فرهنگ داده به شمار میرود و مدیریت مؤثر داده ها در مؤفقیت آن ها نقش بسزایی دارد.(احمدی وصالحی،۱۳۹۱، ص۸)
بعضی از سازمانها به اشتباه فکر میکنند داده های بیشتر نسبت به داده های کمتر از حالت مطلوبتری برخوردارند و با بهره گرفتن از آن ها می توانند تصمیمات بهتری را اتخاذ کنند. این وضعیت به دو دلیل نادرست است (داونپورت وپروساک،۱۳۸۱ص۲۴):
اول :اینکه داده های زیاد، کار تشخیص داده های لازم ودرک آن ها را دشوار می کند.
دوم :آنکه داده ها، فاقد معنیِ قابل استفادهاند؛ یعنی تنها بخشی از واقعیت را نشان داده و از هرنوع قضاوت، تفسیر و مبنای قابل اتکاء برای اقدام مناسب، تهی هستند.از این رو داده ها را می توان موادخام عناصر مورد نیاز برای تصمیم گیری به شمارآورد، چرا که نمی توانند عمل لازم را تجویزکنند.
۲-۲-۲) اطلاعات[۲۶]
اطلاعات داده های خلاصه ای هستند که گروه بندی، ذخیره، پالایش و سازماندهی شدهاند تا بتوانند معنیدار شوند. اطلاعات، غالباً به مؤقعیتها، شرایط، فرایندها و یا هدفهای خاص اشاره دارد.(رادینگ[۲۷]،۱۳۸۳ ، ص۳۹) اطلاعات دومین سطح مدیریت دانش را تشکیل می دهند و نشانگر آغاز مدیریت اطلاعات هستند، اطلاعاتی که مدیر می تواند به کارگیرد تا کاری بیش از پردازشِ مراودۀ فردی انجام دهد. اطلاعات غالباً تشکیل اعداد و ارقام، کلمات و گزاره های انباشته شده را به خود گرفته و معنایی را ارائه می کند که بزرگتر از آن چیزی است که از داده های خام مکشوف میگردد.(احمدی وصالحی،۱۳۹۱، ص۹)
اگرچه مرز بین دانش و اطلاعات روشن نیست، لیکن چند ویژگی دارد که این دو را از هم جدا می کند: (ابطحی، صلواتی،۱۳۸۵ ، ص۷)
۱)سطح ظرافت: اطلاعات غالباً به موقعیتها، شرایط، فرایندها و یا هدفهای خاص اشاره دارد. در این صورت دربرگیرندۀ سطحی از ظرافت و دقت است که آن را برای کار مورد نظر مناسب میکند. ورای موقعیت یا کارخاص، اطلاعات تازمانی که به دانش تبدیل نشود کم ارزش خواهد بود.
۲)زمینه: اطلاعات دربرگیرنده داده ها در زمینه است.زمینه ممکن است محصول مشتری یا فرایند کسب وکار باشد و شکل اولیه داده ها را تا سطح اطلاعات ارتقاء دهد. زمینه، اطلاعات را برای مدیریت جهت تصمیم گیری و برنامه ریزی مفید میکند. مدیرنتایج معناداری رادرخصوص معاملات با بررسی و بازبینی داده ها استخراج می کند. برای اینکه داده مفید واقع شود باید در درجه اول در زمینه قرارگیرد.
۳)دامنه: اطلاعات کلاً محدود به زمینهای است که درآن ایجاد می شود. اطلاعات فروش به مدیران درخصوص فروش، مطالبی ارائه میدهد، دانش در این خصوص فراتر عمل میکند و در موقعیتهای گوناگون کاربرد دارد.
۴)به هنگام بودن: اطلاعات بر زمان مبتنی است و بنابرین، به طور مداوم درحال تغییراست. به مجرد اینکه دادۀ جدید، اخذ شود اطلاعات جدیدی مورد نیاز خواهد بود. دانش به علت بار معنایی زیاد خود، حساسیت زمانی کمتری دارد. دانشی که از اطلاعات دیروز و امروز به دست آمده می تواند برای درک اطلاعات فردا به کار رود.(همان منبع،ص۸)
۲-۲-۳) دانش[۲۸]
امروزه دانش مهمترین دارایی سازمانها محسوب می شود، لذا مدیریت دانش به منزلۀ چالش کشف داناییهای فردی و تبدیل آن به یک موضوع اطلاعاتی به نحوی که بتوان آن را در پایگاه های اطلاعاتی ذخیره کرد، با دیگران مبادله نمود و در فرایند کارهای روزمره به کار گرفت. داده حقایق دانسته شدهای است که به صورت آشکار، از جهان خارج استخراج شده است. اطلاعات زمانی به وجود می آید که این داده ها را بتوانیم درقالب یک مسالۀ خاص (اقتصادی) مورد استفاده قرارگیرد. زمانی اطلاعات به دانش تبدیل می شود که از آن برای رسیدن به بازدۀ بیشتر، ارزش افزوده یا خلق ارزش استفاده شود. یک دسته بندی جامع و کاربردی از دانش عبارت است از:(استون[۲۹]،۲۰۰۴)
-
- دانش عمومی وعلمی: این دانش عبارت است از دانش عمومی و رسمی که در کتابهای درسی و مرجع و پایگاه های داده عمومی وجود دارد.
-
- دانش تخصصی: یعنی دانش تخصصی دریک رشته خاص صنعتی که دربین متخصصین آن صنعت رواج دارد.
- دانش سازمانی: دانشی است که فقط در یک سازمان خاص وجود دارد و با تار و پود آن سازمان عجین شده است.
به طور مشخص، دانش میتواند برحسب اینکه آیا محوری، پیشرفته، یانوآورانه است طبقه بندی شود. دانش محوری؛ به معنی داشتن حداقل قلمرو و سطح دانش مورد نیاز برای «بازی دریک صنعت»است. داشتن این قلمرو و سطح از دانش، مزیت رقابتی یک شرکت را برای بلند مدت تضمین نمیکند. دانش محوری عموماً در اختیار اعضای یک صنعت است و بنابرین، مزیت کمی برای غیر اعضاء فراهم می کند. دانش پیشرفته؛ یک شرکت را به رقابتی ماندن قادر میسازد.(زاک[۳۰]،۱۹۹۹)
دونـوع دانش وجود دارد: دانش صریح[۳۱] ودانش ضمنی[۳۲].دانش صریح؛ دانشی است تعریف شده و ساختار آن به طور مدون درآمده است. این دانش رسمی و سیستماتیک است و به راحتی در مشخصات تولیـد، فرمولهای علمی یـا برنامـه های کامپیوتـری مشاهده میشوند.( نوناکا وکونو[۳۳]۱۹۹۸). بنابرین میتوان این دانش را به راحتی منتقل کرد و به مشارکت گذاشت. برخلاف آن دانش ضمنی به طور ناآگاهانه ادراک و به کار برده می شود ، بیان آن مشکل است و مستقیماً از راه تجربه و عمل حاصل می شود. دانش ضمنی کاملاً شخصی است، فرموله کردن آن مشکل است، انتقال یا مشارکت آن به دیگران دشوار میباشد. بنابرین مدیریت دانش اساساً در خصوص دست یافتن به دانش ضمنی میباشد تا اینکه از انبوهی از دانش تجمعی سازمان بهره بگیرد. (زاک،۱۹۹۹) در این دسته بندی، سطح دانش آشکار، بستگی به درجه کدگذاری و نگهداری اطلاعات مورد نیاز یک فرد و سطح دانش ضمنی نیز به سطح تقسیم دانش از طریق نحوۀ روابط میان افراد بستگی دارد.
در پژوهش حاضر و در تعریف دانش ، منظور از دانش، دانش ضمنی و دانش آشکار میباشد که دانش ضمنی متشکل از تجربه کاری، ایده ها و تخصص است و دانش آشکار شامل اطلاعات متنی است.(ونن وهاف،۲۰۰۴).