اعمال مسامحه جسمی یا روانی والدین در مورد کودکان، موجب احساس ناخواسته بودن و بی ارزشی در آن ها می شود. این احساس ها در مواجهه با موارد اضطراب های زندگی، موجب بروز اضطراب، افسردگی و کمرویی می شود. گاهی این محرومیت به شکل سردی و توجیه عقلی در نگرش والدین تظاهر میکند که علی رغم تامین مراقبت ظاهری از ابراز محبت گرم و پربار مضایقه میکنند.
از طرفی وقتی پدر و مادر راه رشد استقلال در اعتماد به نفس را از طریق سرپرستی و کنترل افراطی می بندند و در مورد وضعیت کودک دلشوره مداوم از خود نشان میدهند، فرزند آن ها در کسب مهارت های رفتار سازشی برای مواجهه با پستی و بلندی های زندگی دچار تعلل شده و مضطرب می شود. رفتار تعصب آمیز در برقراری اصول مطلق و دقیق با معیارها و خواسته های فاقد انعطاف والدین که برای تحت سلطه در آوردن کامل فرزندان صورت میگیرد، میتواند کمرویی و اضطراب را درآنها ایجاد کند. این اضطراب و کمرویی، از افکار خصمانه و پرخاشگرانه ای ناشی می شود که به طور پنهان در کودکی که به ظاهر مطیع است، پروش یافته است (کاستلو[۲۰] و کاستلو، ۱۹۹۲).
۲-۲-۱نوجوانی:
روانشناسی تحولی نشان داده است که در چرخه تحول روانی آدمی، حوزه مهمی وجود دارد که میان دوره کودکی و دوره بزرگسالی قرار میگیرد. نوجوانی معرف دوره تغییر عمیقی است که کودکی را از بزرگسالی جدا میکند. این دوره واقعا به منزله دگرگون شدن است. نوجوان دائما در تغییر است و حتی خود وی نیز با مشکل بزرگ وضع و موقع خویش روبه رو است. اما اگر نوجوانی در وهله اول دگرگون شدن و تغییر یافتن است، در عین حال دوره شکل گیری و مجهز شدن برای مواجه با مسائل زندگی نیز هست. مسائلی که در زندگی روزمره و در اجتماع بزرگسالان مطرح میشوند و وی باید در مقابل آن ها موضع مشخصی بگیرد. پس مهمترین پدیده نوجوانی مجهز شدن و متحول شدن شخصیت فرد است که فراهم آوردن شرایط آن تحت اشکال مختلف در اعمال و رفتار نوجوان جلوه گر می شود (منصور، ۱۳۷۸).
نوجوانی به سال هایی اطلاق میگردد که کودکی را به بزرگسالی وصل میکند. شروع نوجوانی با تغییرات بدنی همزمان می شود و در نتیجه ردیابی آن آسان تر است، در حایکه پایان آن برحسب شکل گیری ساخت های عقلی و تغییرات عاطفی و اجتماعی، نوسانی تر در نظر گرفته شده است. به همین دلیل، برای کسانی که به ضابطه های ظاهری تکیه کردهاند، شروع نوجوانی را زیست شناختی و پایان آن را فرهنگی دانسته اند (کانچر[۲۱] و پترسن[۲۲]، ۱۹۸۴).
به همین دلیل میان روانشناسان از نظر طول دوره نوجوانی اتفاق نظر وجود ندارد. معذالک عموما این امر مورد قبول است که در جوامعی که ساختمان خانوادگی از نوع غربی است میان ده، دوازده تا هجده سالگی است (منصور، ۱۳۷۸). البته لازم به ذکر است که در برخی جوامع صنعتی، در مقایسه با جوامع غیرصنعتی دوره نوجوانی را طولانی تر و حتی تا بیست و یک سالگی نیز در نظر گرفته اند (احدی و جمهری،۱۳۸۰).
اگرچه امروزه وجود دوره نوجوانی مورد قبول همگانی است ولی در تبیین و شرح وقایع و تغییرات روانی و جسمانی که در این دوره رخ میدهد نظریه های مختلفی وجود داردکه در میان آن ها همگرایی چندانی نمی توان یافت (منصور، ۱۳۷۸). برخی این دوره را همراه با طوفان و فشار[۲۳] دانسته و به آن عنوان تولد دوباره[۲۴] دادهاند (هال[۲۵]، ۱۹۰۴؛ نقل از احدی و بنی جمالی، ۱۳۷۸) و برخی وقایع این دوره را وابسته به فرهنگ دانسته اند (مالینوسکی[۲۶]، ۱۹۳۵،۱۹۲۸،۱۹۲۷؛مید[۲۷]،۱۹۲۸؛بندیکت[۲۸]،۱۹۳۸؛ نقل از آدامز[۲۹]،۲۰۰۰) و این دوران را بدون تنش و هیاهو و جنجال توصیف نموده اند. اریکسون[۳۰] (۱۹۵۰؛ نقل از کاپلان[۳۱] و سادوک[۳۲]، ۲۰۰۳) نیاز این دوره را همانند دوره های دیگر زندگی دربرگیرنده بحران[۳۳] هویت بهنجار میداند و وضعیت روانی نوجوان را تابع چگونگی حل شدن بحران های موجود در دوره های قبلی و چگونگی مواجهه با بحران در این دوره میداند. اما آنچه در مجموع قابل استنباط و استنتاج است اینکه وجود دیدگاه های نظری متنوع در این باره حاکی از اهمیت این دوره در نظر دانشمندان علوم انسانی است.
قبل از دهه ۱۹۸۰ روانشناسان با نظریه پردازی در طی سالیان کوشیده اند که استرس و منابع ایجاد کننده آن را در این دوره توصیف و تبیین نمایند. موضوعات اساسی که در رأس اکثر مطالعات انجام شده بر روی گروههای نوجوان قرار داشته، مطالعه تاثیر خانواده بر وضعیت روانی این گروه ها بوده است. نکته قابل توجه در بسیاری از متون نظری و عملی مربوط به این حیطه است که شرایط نامناسب عاطفی و تنش زای محیط اجتماعی و خانواده اهمیت به سزایی دارد. هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند، مگر آنکه از خانواده هایی سالم برخوردار باشد. بی هیچ شبهه ای می توان گفت که هیچ یک از آسیب هاسی اجتماعی فارغ از تاثیر خانواده پدید نمی آید (هومن، ۱۳۸۳) و اگر محیط خانواده محیط سالم و سازنده ای برای اعضا و فرزندان باشد و نیازهای جسمی و روانی آن ها را برآورده کند، از سرچشمه طبیعی کمک سیراب میشوند و کمتر ممکن است به نهادهای درمانی خارج از خانواده احتیاج پیدا کنند (ثنایی،۱۳۷۰).
۲-۳-کمرویی:
۲-۳-۱-تعریف کمرویی:
یکی از مواردی که در این دوره میتواند آسیب هاو مشکلات جدی برای نوجوان به همراه داشته باشد کمرویی است. کمرویی را می توان به عنوان یک احساس ناراحتی یا بازداری درموقعیت های میان فردی یا اجتماعی که فرد را از پیگیری اهداف تحصیلی و اجتماعی اش بازمی دارد تعریف کرد. کمرویی به خود کانونی[۳۴] مفرط، نگرانی و اشتغال ذهنی مکرر همراه با افکار و احساسات مربوط یا واکنش های فیزیکی، شدت یافتن ضربان قلب و….منجر میگردد (گودینو و لو،۲۰۱۰).