“
فیتزپاتریک و ریچی (۱۹۹۴) اظهار داشتند که ارتباطات خانوادگی را میتوان بر روی یک پیوستار به دو بعد تقسیم کرد: جهتگیری گفت و شنود و جهتگیری همنوایی (به نقل از کلی و همکاران،۲۰۰۲).
الف) مفهوم جهتگیری گفت و شنود: اولین بعد اساسی ارتباطات خانواده جهتگیری گفت و شنود و مکالمه است. منظور از جهتگیری گفت و شنود این است که خانواده ها تا چه حد شرایطی را فراهم میسازند که در آن تمام اعضای خانواده تشویق به شرکت آزادانه و راحت در تعامل، بحث و تبادلنظر درباره طیف وسیعی از موضوعات شوند. اعضای خانواده هایی که دارای جهتگیری گفت و شنود زیاد هستند، آزادانه، به طور مکرر و خودانگیخته با یکدیگر تعامل میکنند؛ بدون اینکه از نظر موضوعات را مورد بحث با زمان صرف شده در تعامل محدودیت زیادی داشته باشند. آن ها دامنه وسیعی از موضوعات مورد بحث و تبادلنظر قرار میدهند و فعالیتها، افکار و احساسات شخصی خود را با یکدیگر در میان میگذارند. افراد خانواده با همفکری هم تصمیمات مربوط به خانواده را اتخاذ میکنند. در ارتباط با جهتگیری گفت و شنود این عقیده وجود دارد که لازمه زندگی خانوادگی پربار و لذتبخش، داشتن ارتباطات آزاد، راحت و مکرر است. خانواده هایی که چنین عقیدهای دارند برای در میان گذاشتن عقاید خود با یکدیگر ارزش قائلاند. والدین چنین خانواده هایی ارتباطات مکرر خود را با فرزندان را وسیله مهم برای تربیت کردن و اجتماعی کردن آن ها میدانند. بر عکس خانواده هایی با جهتگیری گفت و شنود کم معتقدند، تبادل مکرر، آزاد و راحت عقاید و ارزشها به طور کلی برای خانواده و به ویژه برای تربیت و اجتماعی کردن فرزندان ضرورتی. زمانی که پیامی ارائه میشود، فرزندان خانواده های با جهتگیری گفت و شنود زیاد بیشتر تحت تأثیر کیفیت بحث و تبادلنظر (یعنی ساختار و کیفیت شواهد حمایتکننده) قرار میگیرند (کوستن،۲۰۰۴).
ب) مفهوم جهتگیری همنوایی: جهتگیری همنوایی به این معنا است که ارتباطات خانواده تا چه حد شرایط همسان بودن نگرشها، ارزشها و عقاید را مورد تأکید قرار میدهد. خانواده هایی با جهتگیری همنوایی زیاد، در تعاملات خود بر همسانی عقاید و نگرشها تأکید دارند. تعاملات آن ها بر همگونی، اجتناب از تعارض و وابستگی متقابل اعضای خانواده به یکدیگر متمرکز است. در این خانواده های ارتباطات بین دو نسل، منعکس کننده حرفشنوی از والدین و دیگر بزرگسالان است (کوستن،۲۰۰۴). در صورتی که تعاملات خانوادگی با جهتگیری همنوایی کم، بر اهمیت دادن به نگرشها و عقاید همگن، فردیت و استقلال اعضای خانواده تمرکز دارد و ارتباطات بین دو نسل منعکس کننده برابری اعضای خانواده است. در این جهتگیری معمولاً فرزندان در تصمیمگیری دخالت دارند (مک لئود و جفی،۱۹۷۴؛ به نقل از خسروی،۱۳۸۹).
جهتگیری همنوایی زیاد با ساختار خانواده هایی سنتی ارتباط دارد. یعنی، خانواده هایی که منسجم و دارای سلسلهمراتب هستند. در چنین ساختاری اعضای خانواده در مقایسه با روابط بیرون از خانواده برای روابط درون خانواده، اهمیت بیشتری قائل هستند. آن ها توقع دارند منابعی از قبیل پول، فضا و مکان در بین اعضای خانواده تقسیم شود. اعضای خانواده از یکدیگر انتظار دارند تا نسبت به علایق خانواده، علایق خود را در درجه دوم اهمیت قرار دهند. در این خانواده ها از فرزندان انتظار میرود تا مطابق با خواستههای والدین رفتار کنند و زمانی که پیامی ارائه میشود، فرزندان خانواده های با جهتگیری همنوایی زیاد بیشتر تحت تأثیر وضعیت اجتماعی منبع پیام قرار میگیرند (کوستن،۲۰۰۴).
بر عکس خانواده هایی با جهتگیری همنوایی کم به ساختار خانواده سنتی اعتقادی ندارند. آن ها معتقدند روابط بیرون از خانواده به اندازه روابط درون خانواده مهم هستند. خانواده ها بایستی رشد شخصی اعضای خانواده را تشویق کنند، حتی اگر این کار منجر به شکلگیری روابط قوی آن ها در بیرون از خانواده و تضعیف ساختار خانواده شود. این خانواده ها با استقلال اعضای خانواده بها میدهند. برای حریم شخصی ارزش قائلاند و علایق شخصی نسبت به علائق خانواده، در درجه اول اهمیت قرار دارد (فیتز پاتریک،۲۰۰۴).
۷-۴-۲ روابط والد-فرزند
مطالعات نشان دادهاند که رابطه والد-فرزند یک عامل حیاطی برای سازگاری روانشناختی فرزندان است. وقتی از رابطه والد-فرزند بحث میشود، بسیاری از مواقع تعریف رابطه والد-فرزند به روشنی ساختار داده نشده، عناصر و جنبههای روابط والد-فرزند به خوبی تعریف نشده است. هنگام بحث کردن رابطه والد-فرزند، اصطلاحاتی مانند سلامتی یا دلبستگی، پیوند (نقل از لی[۹۰]،۲۰۰۷) به کار برده میشود. مطالعات تجربی کیفیت روابط والد-فرزند را اینگونه تعریف کردهاند: احساس باز بودن میان والدین و فرزندان، درجه باز بودن، میزان ارتباط و بحث (باربر[۹۱]،۱۹۹۴؛ نقل از لی،۲۰۰۷). مشکل و تعارض درک شده میان والدین و بچه ها، احساس طرد شدن به وسیله والدین، دشمنی/پرخاشگری میان والدین و فرزندان، درجه علاقه نشان دادهشده به وسیله والدین و زمان صرف شده با والدین (لی،۲۰۰۷؛ به نقل از موسوی،۱۳۸۹).
در بسیاری از موارد، والدین و نوجوانان باورهای متناقضی در مورد هم دارند، برای مثال والدین معتقدند که بر خلاف نظر فرزندان نوجوانشان، بیش از آنچه فرزندانشان فکر میکنند، با آن ها در تعاملاند. همچنین نوجوانان معمولاً والدین خود را سهل گیر یا خودکامه میدانند، در حالی که والدین خود را وقت در و خونگرم به شمار میآورند (اصمتانا[۹۲]،۱۹۹۵). نوجوانی دوره افزایش فشار برای حل مشکل و تصمیمگیری شخص است. در طول این دوره نوجوانان باید تصمیمات مهم دوران زندگی خود را درباره شغل، سلامت، رفتارهای پرخطر و تحصیل بگیرند. عبور از این دوره میتواند برای نوجوانان و والدین آن ها دوران سختی باشد (جنکینز[۹۳]،۲۰۰۷). یکی از مشکلات در روابط خانوادگی یک طرفه بودن ارتباط و تحکم و تسلط یکی از اعضای خانواده است. باید به نوجوان اجازه داده شود تا به صورت منطقی با مسائل برخورد کند. این کار مستلزم برخورد منطقی و درست والدین با آنهاست. بدون وجود یک رابطه منطقی و درست در رفتار والدین و نوجوان، زندگی برای دو طرف تحملناپذیر و سخت خواهد شد (احمدی،۱۳۸۲).
“