انگیزش به حالتهای درونی ارگانیسم که موجب هدایت رفتار او به سوی نوعی هدف میشود اشاره میکند به طور کلی انگیزش را میتوان به عنوان نیروی محرک فعالیتهای انسان و عامل جهت دهنده آن تعریف کرد (کوثری و همکاران، ۱۳۹۰).
انگیزش فرایندی است که طی آن فعالیتی هدف محور برانگیخته و حفظ میشود. انگیزش یک فرایند است و نه یک فراورده و محصول (پینتریج[۱۲۵] و شونک به نقل از شهرآرای، ۱۳۹۰).
انگیزش پیشرفت
یکی از انگیزه های مهم اجتماعی که رفتار آدمی را تحت تأثیر قرار میدهد نیاز به پیشرفت است از نظر مک کلند و اتکینسون[۱۲۶] (۱۹۴۸) انگیزه پیشرفت یعنی گرایش به تلاش برای انتخاب فعالیتهایی که هدفش رسیدن به موفقیت یا دوری از شکست است. این انگیزه، یکی از انگیزه های اجتماعی با اهمیت است که ارتباط ویژهای با کار معلم دارد (استکی و همکاران،).
در نظریه های هدف پیشرفت، انگیزش پیشرفت به پیروی از نظریه پردازان کلاسیک به منزلهی کوشش شخصی برای دست یافتن به هدف ها در محیط اجتماعی او و هدفهای پیشرفت به منزلهی جلوههای شناختی رفتار پیشرفت تعریف میشود (احمدی و همکاران، ۱۳۸۳).
نیاز به پیشرفت یک نیاز اجتماعی است و عبارت است از: غلبه کردن بر موانع، رسیدن به استانداردهای عالی، رقابت با دیگران و پیشی گرفتن از آن ها (اکبری، ۱۳۸۹).
انگیزش پیشرفت سائقی است برای پیشی گرفتن بر دیگران، دست یابی به موفقیت با توجه به ملاکهای مشخص و تلاش جهت کسب موفقیت است (شیردل و همکاران، ۱۳۹۲).
کلمن انگیزش پیشرفت را عبارت از آرزو برای پیشی گرفتن در یک رفتار ویژه میداند که آن رفتار ویژه به صورت ملاک یا معیار درآمده باشد به عبارتی یک میل یا علاقه به موفقیت کلی یا موفقیت در یک زمینهی فعالیت خاص، انگیزش پیشرفت نام دارد. به نظر موری انگیزش پیشرفت به مفهوم انگیزه غلبه بر موانع و مبارزه با آنچه که به دشوار بودن شهرت دارد (باغداساریانس و همکاران، ۱۳۸۹).
مک کلند عقیده دارد که انگیزش پیشرفت یک ویژگی ناهشیار است که از تجارب فرزند پروری اولیه سرچشمه میگیرد. او اظهار میدارد که تجارب اولیه یادگیری بر رفتار فرد در موقعیتهای پیشرفت نقش مؤثر و مداوم دارد (استیپک به نقل از حسن زاده و عمویی، ۱۳۸۵: ۱۹).
تفاوت انگیزش و انگیزه
سیفرت[۱۲۷] (۱۹۹۲) معتقد است انگیزش یک تمایل یا گرایش به عمل خاصی است و انگیزه نیاز یا خواست خاصی است که انگیزش را موجب میشود. بنابرین انگیزش را عامل کلی مولد رفتار و انگیزه را علت اختصاصی رفتار به حساب می آورد (کوشکی و همکاران، ۱۳۸۹).
انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کردهاند و در این مقایسه نیرو و جهت مفاهیم عمده انگیزش هستند بنابرین انگیزش عامل فعال ساز رفتار انسان است. انگیزه اصطلاحی است که غالباً با انگیزش مترادف به کار می رود با این حال میتوان انگیزه را دقیق تر از انگیزش و به عنوان حالت مشخصی که سبب ایجاد رفتار معین میشود تعریف کرد به سخن دیگر انگیزش عامل کلی مولد رفتار به حساب میآید در حالی که انگیزه حالت اختصاصی رفتار یک شخص میباشد مثلاً وقتی که می پرسیم چرا فلان شخص رفتار خاصی را انجام داد به دنبال انگیزه او هستیم انگیزش به حالتهای درونی ارگانیسم که موجب هدایت رفتار او به سوی نوعی هدف میشود اشاره میکند به طور کلی انگیزش را میتوان به عنوان نیروی محرک فعالیتهای انسان و عامل جهت دهنده آن تعریف کرد. با توجه به تعاریفی که از انگیزه و انگیزش مطرح شد میتوان به این نتیجه کلی رسید که انگیزه گرایش ویژه یا گرایش رفتار نسبتاً ثابت زمانی است که به موقعیت بستگی ندارد مانند انگیزه پیوند جویی و انگیزه پیشرفت. انگیزش مجموعه متغیرهای پیچیده ارگانیسمی و محیطی است که کنش آن ها به فعالیتهای عمومی و جهت دار احساس و رفتار منجر میشود. انگیزه یک اصطلاح کلی است که زمینهی مشترک بین نیازها، شناختها و هیجآنها را مشخص میکند که هر یک از این ها فرایندی درونی است که رفتار را نیرومندانه هدایت میکند فرق بین انگیزه، نیاز، شناخت یا هیجان صرفاً به سطح تحلیل آن ها مربوط میشود یعنی این که کلی باشند یا اختصاصی. مثلاً نیازها، شناختها و هیجآنها انواع اختصاصی انگیزه ها هستند که به همراه رویدادهای بیرونی و محیطی به عنوان منابعی محسوب میشوند که منجر به ایجاد انگیزش در انسان میشوند و به رفتار انسان انرژی و جهت میدهند در واقع تعریف یک روان شناس از انگیزش به دیدگاه او بستگی دارد به عنوان مثال تعاریفی را در مورد انگیزش ارائه کردهاند اما در یک جمع بندی کلی میتوان انگیزش را به صورت مجموعه متغیرهای پیچیده ارگانیسمی و محیطی که کنش آن ها به فعالیت عمومی و جهت دار احساس و رفتار منجر میشود تعریف کرد (کوثری، ۱۳۹۰).
انواع انگیزه
نظریه پردازان و پژوهشگران در مورد انگیزش انسان به دو مقوله نظر دارند: انگیزش بیرونی و انگیزش درونی[۱۲۸].
در انگیزش بیرونی یک عامل خارجی فرد را به انجام کاری خاص بر می انگیزد برای مثال کودکی اتاقش را تمیز میکند تا والدینش او را به سینما ببرند یا دانشآموزی که تکالیفش را به خوبی انجام میدهد تا اجازه داشته باشد در بازی فوتبال شرکت کند. اگر چه در این دو مورد با انجام خوب کار مواجهیم، اما هیچ یک از این دو کودک تکلیف خود را به خاطر خود آن کار انجام ندادهاند بلکه تلاش آن ها فقط برای دستیابی به چیز دیگر است. اما هنگامی که انسان با انگیزش درونی کاری را به انجام می رساند، صرفاً آن را برای خود آن میخواهد و نتیجهای جداگانه را نمی طلبد، و حتی اگر از کار خود هیچ نتیجه مطلوبی هم نگیرد، باز هم از این که آن را انجام داده است، احساس پشیمانی نمیکند. در مورد چنین کسی هرگز به تشویق نیاز نیست. این گونه افراد در ضمن پرداختن به فعالیت خود، از دیگر امور غافل میشوند و فقط به کار خود توجه دارند. نظریه پردازان چنین حالتی را «در جریان بودن» نامیدهاند. یعنی فرد آن چنان با دقت معطوف فعالیت خویش است، که عاملهای محیطی بر وی هیچ تأثیری ندارد.
اگر چه در بیشتر کلاسهای درس میتوانیم هم انگیزش بیرونی و هم درونی را مشاهده کنیم، اما وجه غالب با انگیزش بیرونی است. نمونه های بسیاری که به انگیزش بیرونی توجه دارند به این ترتیب است: نمرههای خوب، برچسبهای رنگارنگ، ستایش از عملکرد مناسب و غیره. همچنین تنبیه کردن نیز به عنوان روشی برای افزایش انگیزش (بیرونی) همواره در نظر گرفته میشود (مانند محروم کردن دانشآموزان از بازی، نگه داشتن دانشآموز در مدرسه، اخراج دانشآموز و غیره).
البته نشانه های انگیزش درونی نیز گاه به گاه در مدارس یافت میشود. برای مثال بعضی از دانشآموزان به مطالعه کردن علاقه مند میشوند، چرا که ان را زمینهای برای تحقیقات خود در موضوع خاص مییابند، و یا از حل مسائل ریاضی لذت میبرند، چرا که پاسخ پرسشهای ذهنی و بی شمار خود را در آن مییابند(اسپالدینگ به نقل از نائینیان و بیابان گرد، ۱۳۸۷: ۱۵-۱۴).