-
- پرورش و تقویت ویژگیهای مثبت اخلاقی :
برخی از صاحب نظران تعلیم و تربیت درحوزه تربیت اجتماعی معتقدند ؛ شرط لازم برای مشارکت مردم دراموراجتماعی و برقراری انسجام در آن رشد ارزشها و فضایل اخلاقی است. ازنظر ایشان ،حلقهی مفقوده بین علم و عمل ، گرایشها و تمایلات است(حسنی ، ۱۳۷۹، ص ۴۵۸).
بنابرین برای ایجاد بستر وحدت وانسجام اسلامی برنامه های درسی مدارس ، باید علاوه بر تربیت تواناییهای شناختی، به تربیت عواطف وگرایشهای لازم و ضروری نیز بپردازند . البته رشد همه فضایل اخلاقی و درونی شدن آن ها برای برقراری و حفظ وحدت در میان مسلمانان ، ضروری است اما برخی از این فضایل در حفظ وحدت منشأ اثر بیشتری بوده و بدون توجه به آن ها شاید هرگز نتوان به اتحادی پایدار نایل آمد . این فضایل در ادامه بررسی میشوند .
-
- پرورش روحیه حق محوری :
در یک جامعه اسلامی ،حقیقت ، هدف مشترکی است که همه در عرصه حیات خود برای رسیدن به آن تلاش میکنند . فطرت کنجکاو انسان همواره خواهان یافتن حق و پیروی از آن میباشد . در عرصه شناخت ، او خواستار یافتن و پذیرش عقاید ونظراتی است که هم با فطرت پاک و خداجوی او مطابقت داشته باشد و هم با ملاک منطق و میزان عقل همخوان باشند . در عرصه عمل ، نیز او خواستار احقاق حق خود میباشد . از نظر اسلام حق در میان همه مردم ساری است . انسانها به دلیل آنکه مخلوق خدا هستند و نیازمند مواهبی که او برایشان آفریده، حق دارند از آن ها استفاده کنند و هیچکس نمیتواند مانع استفاده دیگران از آن ها شود . البته حق با تکلیف ملازم است و هر کس باید تکلیف خود یعنی حقی که دیگران بر عهده او دارند را ادا کند تا بتواند از حق خدادادی خود استفاده کند(مطهری ، ۱۳۶۲، ص ۶۵) .
شرط لازم برای انجام این تکالیف ،آگاهی کافی وعقل رشد یافته است .گاهی به علت عدم آگاهی ، افراد در یافتن حق دچار خطا میشوند به همین دلیل قرآن مسلمانان را از پیروی چیزهایی که نسبت به آن ها علمی ندارند باز داشته است :« لاتقف مالیس لک به علم » (اسراء ،۳۶) .
برای علم و دانایی وکسب آگاهی مقامی پرارج قایل است . گاهی نیز به دلیل غفلت ، خود محوری جای حق محوری را میگیرد و هرکس به جای حق ، احساسات و عواطف و منافع خود را محور قرار میدهد . بدین ترتیبهرکس برتصورات خود لباس حقیقت پوشانده و بر آن اصرار میورزد و زمینه اختلاف و پراکندگی در جامعه فراهم می شود . بنابرین تحقق وحدت در جامعه نیازمند آن است که امکان غلبه افراد بر خود محوری در شکلهای مختلف فراهم شود .
خود محوری در شناخت هستی و تدابیر الهی به این معنا که فرد وضع و حال خود را معیار و معرف تدابیر الهی بداند .خود محوری شناختی به این معنا که فرد اطلاعات خود را محور قرار داده و امور را تنها از این دریچه بنگرد . همچنین خود محوری عاطفی به این معنا است که فرد منافع خود را ملاکی برای قضاوت درباره مطلوب بودن یا نبودن امور ، به حساب آورد و خود محوری ارتباطی به این معنا که فرد همواره خود را نقطه عطف روابط قرار میدهد(باقری ، ۱۳۷۹، صص ۴۲۰-۴۱۵).بر اساس این توضیحات ، برای پرورش روحیه حق محوری مدارس نیازمند فعالیت در دو جهت میباشند . اول باید دانش آموزان را با آثار وپیامدهای پیروی از نفس و خطرات ناشی از آن آشنا کنند و اصولیترین راه رهایی از قیدنفس و تأثیر آن در جمع شئون حیات فردی واجتماعی را به آنان نشان دهند .
-
- خودمدیریتی :
از روزگاران گذشته، هنگامی که کسی برای خود کنترلی کمر همت می بست به او توصیه می شدکه قدرت اراده را بکارگیر، خودنظمی دروجود خویش ایجاد کن،در برابر دسایس و وسوسه های شیطانی مقاومت داشته باش و هدایت الهی را طلب کن . اگر چه همه این نصایح با حسن نیت انجام می شد ولی رهنمودهای عملیبرای تغییر واقعی رفتار به دست نمی داد . بیشتر افراد ازطریق آزمون وخطا تلاشهایی میکردند .خوشبختانه دانشمندان علوم رفتاری مدلهای گام به گام خود مدیریتی را که به افراد کمک می کند را بر مسائل رفتاری حاد غلبه پیدا کنند فرموله کردهاند . از جمله مسائل رفتاری،انواع اعتیادها،پرخوری،ترس بیخود ورفتارهای نابهنجار اجتماعی را میتوان نام برد (رضاییان ، ۱۳۷۲) .
-
- خودمدیریتی رفتاری :
خود مدیریت رفتاری فرایند اصلاح رفتار خود از طریق اداره سیستماتیک محرکها،فرایندهای شناختی ونتایج اقتضایی است.واژه رفتاری حاکی ازاین است که « خود مدیریتی رفتاری»عمدتاًٌ به جای اینکه ارزشها،نگرشها یا شخصیتهارا تغییر دهد بر اصلاح رفتارتمرکز دارد. در نگاه اول«خودمدیریتی رفتاری» کمی بیش ازتعدیل رفتار تحمیلی برخود است.ولی تفاوت آن با تعدیل رفتار از این جهت است که خودمدیریتی رفتاری فرایندهای شناختی مورد بررسی قرار میگیرد درحالی که در تعدیل رفتار به فرایندهای شناختی توجهی نمی شود. در واقع باید گفت که خودمدیریتی رفتاری ، از معرفی پذیری اجتماعی نشأت گرفته است.مکتوبات وپروهشهای انجام شده در زمینه مدیریت با توجه بسیار به اراده جوامع، سازمانها ،گروه هاوافراد صورت گرفته است وبا کمال تعجب تقریباً هیچیک از آن ها توجهی به اداره مؤثرتر خود نکرده اند. در حالی که خود مدیریتی پیش نیاز اساسی مدیریت اثر بخش افراد، گروه ها ، سازمانها وموامع است(رضاییان ،۱۳۷۲) .
گذشته از این، برخی از نظریه پردازان « خود مدیریتی رفتاری»را در واژگان اخلاقی پیچیده اند و هواداران خود کنترلی اذعان دارند که این موضوع از نظر اخلاقی قابل دفاع است تا فنون کنترل رفتار تحمیل شده از خارج که برای غنی سازی شغل، تعدیل رفتار بر اساس مدیریت بر مبنای هدف یا فنون بهبود سازمان صورت میگیرد. با این همه عده ای دیگر «خود مدریتی رفتاری» را در یک قالب مدیریتی قرار داده و آن را به عنوان جایگزینی برای رهبری سلسله مراتبی مورد بحث قرار میدهند. کوتاه سخن اینکه « خود مدریتی رفتاری » اولین گام در جهت اداره مؤثر دیگران است(رضاییان ،۱۳۷۲) .
-
- ادراک از خود:
« خود» شالوده وجود خود آگاه آدمی است . آگاهی از «خود » «ادراک از خود» مینامند. یکی از جامعه شناسان«ادراک از خود» را به عنوان مفهومی که آدم از خودش به عنوان وجودی فزیکی اجتماعی،روحی، یا اخلاقی دارد تعریف می کند. به عبارت دیگری از کسی «ادراک از خود» دارد . خودش را به عنوان یک انسان متمایز از دیگران می شناسد. ادراک از خود بدون وجود ظرفیت اندیشیدن غیر ممکن است . از اینجا به نقش شناختها پی برده می شود. شناختها بیانگر هردانش یا باوری درباره محیط، خود یا رفتار آدمیاست.