۲-۴-۲-۲) مزیت ها و معایب بودجه ریزی برنامه ای
بودجه ریزی برنامه ای دارای مزیت های متعددی است. این شیوه ی بودجه ریزی به سازمان، یا دستگاه اجرایی امکان میدهد منابع خود را به گونه ای هدفمند تخصیص دهد. همچنین، به مدیران امکان میدهد تا دریابند که چگونه عملکرد واحد آن ها به عملکرد کل سازمان کمک میکند . بودجه ریزی برنامه ای بیان عینی و ملموس نحوه ی استفاده از منابع بودجه ای است.
یکی از معایب جدی بودجه ریزی برنامه ای برای مدیران این است که انعطاف پذیری آنان برای انتقال اعتبار از یک برنامه به برنامه دیگر ( در صورت لزوم ) را محدود میکند. با گذشت زمان، هر گونه کاهش در منابع مالی برنامه هایی که حمایت رأی دهندگان را جلب می کرد، ممکن است مخالفت های برون سازمانی شدید را ایجاد کند. بودجه ریزی برنامه ای را به خرید لباس هایی که کاملاً اندازه فرد مورد نظر است تشبیه کردهاند . از طرف دیگر، علاوه بر کاهش انعطاف پذیری و افزایش بالقوه تعارضات، بودجه ریزی برنامه ای بسیار زمان بر است.
در بودجه ریزی برنامه ای، تأکید اصلی بر تزریق اطلاعات عملکرد در فرایند تعیین اولویت های هزینه ها ( به منظور بهینه سازی تخصیص بودجه) است. این امر مستلزم گردآوری و استفاده از اطلاعات اصلی عملکرد(نه تنها شاخص ها عملکرد، بلکه تحلیل های مفصل با بهره گرفتن از تکنیک هایی همچون ارزیابی برنامه، تحلیل هزینه ها و فواید و غیره) در فرایند بودجه است.
تجربه ی بودجه ریزی برنامه ای چندان با موفقیت همراه نیست . یکی از دلایل این مسئله، هدف بلند پروازانه ی بهینه سازی تخصیص بودجه است که هدف اصلی بودجه ریزی برنامه ای میباشد. در این شیوه ی بودجه ریزی ، اهداف دولت ها در زیر کوهی از اسناد تحلیلی دفن می شود که هیچ دستاورد، و شباهتی هم با بهینه سازی انواع تخصیص ها ندارد. امروزه در مقایسه با سال های قبل ، نکته اصلی که از وضوح بیشتری نیز برخوردار است، درک مشکلات درونی برنامه ریزی مرکزی به دنبال شکست اقتصادهای برنامه ای متمرکز است .
از طرف دیگر، این شیوه برنامه به لحاظ سیاسی خام بود. تخصیص بهینه که بودجه ریزی برنامه ای در پی آن بود باید منحصراًً بر ارزیابی های عقلانی نتایج آن ها برای جامعه استوار باشد. بدین ترتیب بودجه ریزی برنامه ای با تلاش برای تبدیل اثربخشی به تنها معیار اولویت بندی مخارج ، این نکته را به فراموشی سپرد که نمی توان ماهیت سیاسی بودجه ریزی را تا این اندازه تقلیل داد. (پناهی،۱۳۸۶: ۴۵)
۲-۴-۳) بودجه ریزی بر مبنای صفر
۲-۴-۳-۱) مفهوم و هدف
بودجه ریزی بر مبنای صفر اولین بار توسط پیتر فیر در شرکت تگزاس اینسترومنتز امریکا در اواخر دهه ۱۹۶۰ ابداع شد و کتاب وی هنوز هم جامع ترین مطالعه در زمینه این رویکرد به بودجه ریزی محسوب می شود. هدف فیر، ایجاد یک راهکار تصمیم گیری بود که شرکت تگزاس اینسترومنتز را وادار می ساخت تا در چارچوب شرایط بازار که به سرعت در جال تغییر بود، توان رقابتی خود را حفظ کند. وی بر این باور بود که بهترین راه برای این کار، قراردادن مدیران درجایگاهی است که همواره این پرسش را مطرح کنند که دلیل کاری که انجام میدهیم چیست؟ آیا نباید از منابع موجود برای انجام کاری دیگر استفاده کنیم؟ یکی از بهترین راه های قرار دادن این پرسش در مرکز توجه این است که هر سال بودجه را بدون فرض برخورداری از آنچه سال گذشته انجام داده ایم آغاز کنیم. وی می پرسد که اگر مجبور باشیم هر سال از صفر آغاز کنیم و هرچه را طوری فراهم کرد که فرض کنیم میتوانیم آنچه را انجام می داده ایم متوقف کرده و به جای آن چیز دیگری را انجام دهیم؟ آیا این شیوه به بروز خلاقیت ها و خدمات جدید منجر نمی شود و بدین ترتیب جایگاه برجسته شرکت در بازار را تضمین نمی کند؟ پیتر فیر بر این باور بود و رویکرد بودجه ریزی بر مبنای صفر را نیز برای نیل به این هدف ایجاد کرد. فلسفه طرح همیشگی این پرسش که دلیل تداوم فعالیت های گذشته چیست جوهر اصلی بودجه ریزی بر مبنای صفر است.
بودجه ریزی بر مبنای صفر بر این فرض استوار است که بودجه ریزی را می توان به عنوان ابزاری برای شکل دادن به سیاست های عمومی و ایجاد برنامه ریزی نظام مند به کار برد. در سال ۱۹۷۱ جیمی کارتر که در آن زمان فرماندار جورجیا بود ، فلسفه و سیستمی را که فیر برای شرکت تگزاس اینسترومنتز ایجاد کرد برای نظام بودجه ریزی ایالت خود برگزید. (پناهی،۱۳۸۶: ۴۶)
البته در عمل، بودجه ریزی بر مبنای صفر در بخش عمومی تنها به صورت تعدیل یافته وجود دارد و معمولاً به صورت«بسته های تصمیم» است که مدیران را ملزم میسازد فعالیت ها یا برنامه های بودجه ای مجزا (در سطح تعدیل یافته نسبت به سال قبل) ارائه دهند که در بودجه ابتدای سال ذکر شده است. به طور کلی بودجه ریزی بر مبنای صفر از مدیران میخواهد تا بودجه خود را مثلاً به ۷۰ تا ۸۵ % بودجه سال قبل کاهش دهند و آنگاه درخواست های مورد نظر خود را به آن بیافزایند. این رویکرد معمولاً «بودجه ریزی صفر تعدیل یافته» نامیده می شود. اگر چه این رویکرد مدیران را تشویق میکند تا برخی برنامه های موجود را در رقابت با برنامه های جدید قرار دهند، ولی آن ها را از تنش شدید ناشی از توجیه همه برنامه ها از نقطه صفر رها میکند.
عناصر اصلی شیوه بودجه ریزی بر مبنای صفر شامل بودجه پایه، واحد های تصمیم گیری، بودجه کاهش یافته و بسته های تصمیمات هستند که بر اساس اولویت رتبه بندی شده اند. بودجه پایه در واقع سطح هزینه های لازم برای حفظ سطح خدمات فعلی با قیمت های سال آینده و افزایش آن معادل افزایش نرخ تورم است. سطح بودجه کاهش یافته درصدی است که بر اساس دستورالعمل ها باید به زیر سطح بودجه پایه کاهش یابد. سطح بودجه کاهش یافته شامل خدمات حیاتی یا ضروری میباشد و ممکن است شامل برنامه های جدید یا موجود هم باشد. بسته های تصمیمات، افزایش های جداگانه سطح بودجه کاهش یافته هستند که بر اساس اولویت برای حفظ برنامه های موجود، افزایش بار کاری یا افزودن برنامه های جدید رتبه بندی شده اند.