شکل ۲-۱ : سیر تکامل مدیریت زنجیره تامین (Yu Hua, Z., ke, W., & Jian, Z. 2010)
۲-۲-۳) ضرورت مدیریت زنجیره تامین
افزایش روز افزون رقابت بین کارخانهها و شرکت ها برای تولید محصولات با کیفیت و مطابق سلایق مشتری نیاز به یک دیدگاه جدید را در بین تمامی سازندگان و تولید کنندگان به وجود آورده است. در گذشته هر مرکز تولیدی با اهمیت دادن به تعداد محصول تولید شده، سعی در افرایش سهم خود در بازار داشت. پس از گذشت چند دهه مراکز تولیدی در ارائه کالای با کیفیت برای جذب مشتریان گام برداشتند(Rafele, 2004). در دهه های اخیر پیشگامان صنعت اصلی ترین شرط را برای رسیدن به سهم بیشتری از بازار فروش، برآوردن نیازهای مشتریان می دانند. با بررسی خط مشی های موجود از گذشته تا به حال، تغییر توجه صنعتگران را از تولیدکننده به مصرف کننده شاهد خواهیم بود. در گذشته تولیدکننده نقش اصلی و تعیین کننده را در بازار فروش ایفا می کرد و مصرف کننده می بایست نیازها و سلایق خود را با محصول تولید شده وفق دهد(Aslı Aksoy, İlker Küçükoğlu, Seval Enec & Nurselztürk, 2014). اما امروزه اهمیت بیشتری به مصرف کننده داده می شود و کارخانهها سعی در تولید محصولی منطبق با نیازهای مشتریان دارند. سه عامل اصلی باعث شدند تا مدیران موضوع مدیریت زنجیره تامین را به صورت جدی دنبال کنند، این عوامل عبارتند از:
-
- انقلاب اطلاعات
-
- تقاضای مشتریان در جهت خرید محصولات و خدمات با کیفیت و با هزینه کمتر، تحویل مناسب تر، تکنولوژی مدرن تر و طول عمر بیشتر که در نهایت به افزایش رقابت در بین تولیدکنندگان و سازندگان منجر شد.
- ضرورت ایجاد ساختاری جدید در روابط بین سازمانی(Bevilacqua, Ciarapica, & Giacchetta, 2009).
از آنجا که مدیریت زنجیره تامین یکی از متغیرهای اصلی تعیین کننده در مزیت رقابتی بلند مدت اسـت، اهمیـت کنـونی آن در طراحی و کاربرد استراتژی فروش، روشن است. نه تنها دربرگیرنده مشکلات سنتی طراحی و تعریف مدیریت زنجیـره تـامین اسـت، بلکه یافتن شرکای مناسب که به طور کامل به نیازمندی های کل شبکه توزیع دست یابند را نیز شامل می شود. در واقع امروزه نوع نگاه به مدیریت زنجیره تامین از یک رویکرد مدیریتی محض و سـنتی بـه یک رویکرد مدیریتی نوین که نیازمند به روزرسانی مستمر و پویایی است تغییر یافته است. این تغییر دیدگاه نسبت به مدیریت کـل سیستم زنجیره تامین به دلایل زیر ضروری است (Deshmukh &Mohanty, 2000) :
-
- تمرکز بر زنجیره تامین از حالت سنتی به استراتژیک تغییر یافته است ؛ این تغییر ناشی از افزایش رقابت و نیاز به کـاهش هزینـه به منظور رقابتی ماندن هزینه است؛
-
- میزان قابل توجهی از سرمایه در انبار محبوس است که موجب هزینه بیشتر زنجیره تامین می شود؛
-
- میزان وسیعی از زمان تدارک به مراحل تهیه و تدارک ، و تحویل به مشتری بر اساس خصوصیات آن ها متعلق است؛
- مسئولیت پذیری بسیار کم برای دستیابی به اعزام مواد آماده تحویل از قبل برنامـه ریـزی شـده و در نتیجـه خـدمات ضـعیف بـه مشتری در مواجهه با رشد رقابت ناشی از ورود شرکت های چند ملیتی(Baltacioglu et al., 2007).
۲-۲-۴) فرآیندهای زنجیره تأمین
اصطلاح SCM توسط دو مشاور به نام های اولیور و وبر در سال ۱۹۸۲ ابداع شد. مدیریت زنجیره تأمین عبارت است از یکپارچه نمودن فعالیت های درون زنجیره از طریق روابط بهبود یافته که برای به دست آوردن یک امتیاز رقابتی انجام میگیرد. همه فرآیندهای زنجیره تأمین در سازمان میتواند به سه دسته فرایند اصلی تقسیم می شود:
الف) مدیریت ارتباط با مشتری[۹]
ب) مدیریت زنجیره تأمین داخلی[۱۰]
ج) مدیریت ارتباط با تأمین کنندگان(Boon-itt & Pongpanarat, 2011).
این فرآیندهای اصلی جریان اطلاعات، محصول و سرمایه را که برای دریافت، تولید و انجام خواست مشتری نیاز است، مدیریت میکند. با افزایش رقابت در سطح جهانی، سازمان ها مجبور شدند فرایندهای داخلی خود را به سرعت بهبود بخشند تا در عرصه رقابت باقی بمانند. در صورتی که هر چه رو به جلو میرفت مدیران بیشتر به اهمیت ورودی های مواد و خدمات ارائه شده توسط تأمین کنندگان و همچنین توانایی در توزیع مناسب توسط توزیع کنندگان پی بردند. بنابرین لزوم برنامه ریزی هماهنگ طی سه مرحله تأمین، تولید و توزیع احساس شد که برنامه ریزی زنجیره عرضه یا تأمین نام گرفت. در چنین فضای کاری، شبکه ای که الهام گرفته از ایده زنجیره تأمین است به علت درهم تنیدگی و ارتباط متقابل عوامل متعدد، شناخت عوامل تأثیرگذار بر روی زنجیره تأمین بسیار پیچیده است و لازم است مفاهیم مطرح در این حوزه، تأثیرگذاری و ابعاد مختلف آن در زنجیره تأمین به خوبی درک و از یکدیگر باز شناخته شوند. در محیط تجارت بینالمللی شدیداً رقابتی امروز، بیشتر شرکت ها بر روی مدیریت زنجیره عرضه به عنوان ابزاری برای کسب مزیت رقابتی بلندمدت تمرکز میکنند. اما آنچه در این میان بسیار مهم جلوه میکند تعیین شاخص هایی است که بتوان زنجیره تأمین محصولات را مورد محک و سنجش قرار داد(Chopra & Meindl, 2011). مدیریت زنجیره تامین داراى سه فرایند عمده است که عبارتاند:
۱- مدیریت اطلاعات: امروزه نقش، اهمیت و جایگاه اطلاعات براى همگان بدیهى است. گردش مناسب و انتقال صحیح اطلاعات باعث مىشود تا فرآیندها موثرتر و کاراترگشته و مدیریت آن ها آسانتر گردد. در بحث زنجیره تامین، اهمیت موضوع هماهنگى در فعالیتها، بسیار حائز اهمیت است. این نکته در بحث مدیریت اطلاعات در زنجیره، مدیریت سیستم هاى اطلاعاتى و انتقال اطلاعات نیز صحت دارد. مدیریت اطلاعات هماهنگ و مناسب میان شرکا باعث خواهد شد تا تاثیرات فزایندهاى در سرعت، دقت، کیفیت و جنبههاى دیگر وجود داشته باشد. مدیریت صحیح اطلاعات موجب هماهنگى بیشتر در زنجیره خواهد شد. به طور کلى در زنجیره تامین، مدیریت اطلاعات در بخشهاى مختلفى تاثیرگذار خواهد بود که برخى از آنهاعبارتاند از: مدیریت لجستیک (انتقال، جابجایى، پردازش و دسترسى به اطلاعات لجستیکى براى یکپارچه سازى فرآیندهاى حمل و نقل، سفارش دهى و ساخت، تغییرات سفارش، زمانبندى تولید، برنامه هاى لجستیک و عملیات انباردارى)؛ تبادل و پردازش داده ها میان شرکا (مانند تبادل و پردازش اطلاعات فنى، سفارشات)؛ جمع آورى و پردازش اطلاعات براى تحلیل فرایند منبع یابى و ارزیابى، انتخاب و توسعه تامین کنندگان؛ جمع آورى و پردازش اطلاعات عرضه و تقاضا براى پیش بینى روند بازار و شرایط آینده عرضه و تقاضا; ایجاد و بهبود روابط بین شرکا. مدیریت اطلاعات و مجموعه سیستم هاى اطلاعاتى زنجیره تامین مى تواند برروى بسیارى از تصمیمگیرىهاى داخلى بخشهاى مختلف زنجیره تامین مؤثر باشد که این موضوع حاکى از اهمیت بالاى این مؤلفه در مدیریت زنجیره تامین است(Cho et al., 2012).