۴ – برجسته سازی حداقل
این واژه به معنای به حداکثر رساندن حداقل ها یا مینیمم هاست. در این راهبرد که بدبینانه به قضیه می نگرد، بدترین پیامد احتمال ممکن هر تصمیم مورد توجه است و تصمیمی با بیشترین مینیمم اتخاذ می شود. هنگامی نتایج یک تصمیم ناموفق، زیان آور و نامطلوب است، معمولاً از این راهبرد استفاده می شود. این راهبرد بر ارزش حفاظت شده و یا ضمانت های بازگشتی یک تصمیم تأکید دارد. فلسفه ای که از این راهبرد حمایت می کند، عبارت است از: «سیلی نقد به از حلوای نسیه است».
مطالعات و بررسی ها نشان میدهد عدم اعتماد میان افراد زمانی شایع می شود، که ایشان برای انتخاب راهبرد بیشینه سازی و یا برجسته سازی حداقل مطمئن نیستند. (همان منبع)
سبک های تصمیم گیری
افراد از راهبردهای مختلفی برای تصمیم گیری استفاده می کنند.برخی تصمیمات به واسطه ارزیابی نظامدار گزینههای مختلف اتخاذ می شود. در حالی که در اتخاذ برخی تصمیمات تجزیه و تحلیل رسمی، کمتر دخالت دارند (رینالد ،کروزیر و اسونسون۱۹۹۷). در اینباره محققان سبکهای تصمیم گیری متفاوتی را ارائه نموده اند. یکی از این محققان، اسکات و بروس (۱۹۹۵) هستند که پنج سبک تصمیم گیری مدیران را که شامل تصمیم گیری عقلایی، شهودی، اجتنابی، آنی و وابستگی است، را مطرح نموده اند و معتقدند این پنج سبک تحت تاثیر ویژگی های درونی و شخصیتی افراد است که به عنوان الگو در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد.
سبک تصمیم گیری عقلانی: در این سبک تصمیم گیری فرد از همه راه حل ها مطلع است و میداند که هر تصمیمی به چه نتیجه ای می انجامد و میتواند نتایج حاصل از تصمیم گیری را بر حسب اولویت (بیشترین نفع) مرتب و سازماندهی کند (ابرلین،۲۰۰۵). تا با بهره گرفتن از یک استراتژی بهینه سازی حصول به اهداف را به حداکثر رساند (هی و میسکل[۶۷]، ۲۰۰۸). بنابرین افراد در این سبک تمامی راه حل های ممکن را تعیین و ارزشیابی نموده و با تعیین عواقب هر یک از این راه حل ها بهترین راه حل را انتخاب میکنند.
سبک تصمیم گیری شهودی: رابینز (۲۰۰۹) معتقد است که این سبک، فرایندی ناخودآگاه تصمیم گیری است که در سایه تجربه های استنتاج شده به دست میآید. و مبنتی بر احساسات و یادگیری ضمنی افراد است و الزاماًً سوای تجزیه و تحلیل معقول عمل نمی کند، بلکه این دو مکمل یکدیگرند. پس در این شیوه تصمیمگیرنده از یک رویه نظامند استفاده نمی کند و در هنگام اتخاذ تصمیم از تجربه و آگاهی های ضمنی خود سود می جوید.
سبک تصمیم گیری وابستگی: پارکر و همکاران او (۲۰۰۷) معتقدند که این سبک بیانگر عدم استقلال فکری و عملی تصمیمگیرنده و تکیه بر حمایت ها و راهنمایی های دیگران در هنگام اتخاذ تصمیم است (هادی مقدم زاده و طهرانی، ۱۳۸۷). و آگاهی های دیگران در هنگام این نوع تصمیم گیری نقش اساسی دارد (اسکات و بروس، ۱۹۹۵).بنابرین در این شیوه تصمیمگیرنده متکی به عقاید دیگران بوده و نقش منفعلی دارد.
سبک تصمیم گیری آنی: بیانگر شرایط اضطراری است که فرد بدون پشتوانه فکری قبلی، بلافاصله در کمترین زمان ممکن تصمیم اصلی خود را اتخاذ میکنند (اسکات و بروس، ۱۹۹۵). البته ممکن است این شیوه تصمیم گیری معلول شرایطی باشد که برای مدیر ایجاد می شود. البته استفاده از این سبک به معنی گرفتن تصمیمات خام و ناپخته نیست، زیرا در این شیوه نیز مدیر بر اساس تجربه و اطلاعاتی که دارد تصمیم گیری میکند.
سبک تصمیم گیری اجتنابی: به عقیده پارکر و همکاران او (۲۰۰۷) این سبک به معنی، به تعویق انداختن تصمیم گیری در هنگام مواجهه با مشکلات و طفره رفتن از واکنش نسبت به مسئله رخ داده شده میباشد. در این شیوه تصمیمگیرنده تمایل دارد که از هر گونه اتخاذ تصمیم اجتناب کرده و تا حد امکان از موقعیت تصمیم گیری دوری جوید(هادی مقدم زاده و طهرانی، ۱۳۸۷). به گونه ای که می توان گفت افراد از گرفتن تصمیم وحشت داشته و نگران عواقب تصمیم خود میباشند. نکته قابل ذکر آن است که تصمیمگیری می تواند به مثابه مغز و سلسله اعصاب سازمان در نظر گرفته شود و تحت شرایطی می تواند موجب رشد و موفقیت سازمان گردد. در عین حال بر عکس تحت شرایط دیگری میتواند باعث شکست آن گردد. به علاوه تصمیمات در سطوح مختلف سازمان به شکلهای گوناگون گرفته می شود. برخی تصمیمات راهبردی است که ضرورت دارد تا در اسرع وقت به سرعت پیرامون آن ها اخذ تصمیم شود. برخی دیگر بسیار کوچک و ناچیزند و بیشتر در ارتباط با فعالیتهای روزانه کاری میباشند. برخی نیز ممکن است پس از ماهها جمع آوری اطلاعات و بررسی آنها، و یا در زمان کم و بدون بررسی اتخاذ شود، از این رو، تصمیمات بر حسب میزان اهمیتی که دارند متفاوتند (دفت، ۲۰۰۱).
عوامل مؤثر فردی در تصمیم گیری
کمدال و مونتگومری (۱۹۹۷)، ضمن مطالعه ای، به این نتیجه رسیدند که در فرایند تصمیم گیری فردی، هم جنبه های درونی و هم جنبه های بیرونی اهمیت پیدا می کنند.
الف) اثر عوامل درونی در تصمیم گیری
۱ – مخاطره جویی در تصمیم گیری:
الف: ادارک مخاطره جویی: ترس شدید از آینده، فقدان آشنایی و فقدان کنترل پذیری، ریسک پذیری را کم می کند. ادارک ریسک در فرهنگ های مختلف نیز متفاوت است. اشخاص در حالت های برانگیخته، تمایل به ریسک کردن بیشتری دارند. آن ها از استراتژی های تصمیم گیری ساده تری استفاده می کنند و قضاوت های قطبی بیشتری را شکل میدهند.
ب) نگرش مخاطره جویی: در تئوری های اقتصادی، نگرش مخاطره جویی به وسیله رجحان های آشکار اندازه گیری می شود. اگرچه ترجیحات نوعاً در حوزه برد یا سود، ضد ریسک هستند. اما افراد در حوزه باخت یا ضرر به طور پیوسته مخاطره جو هستند. اما زمانی که ترجیح خطر توسط تصمیم گیرنده تعریف می شود، علی رغم تئوری های اقتصادی، نگرش های ریسکی (امیال مخاطره جویی) ثبات بیشتری را در حوزه های سود و ضرر نشان میدهند. به طور کلی ادارک ریسک در محدوده برد و باخت تغییر می کند. اما نگرش ریسک پایدارتر و سازگارتر از آن چیزی است که توسط تئوری های اقتصادی توصیف می شود.
۲ – هیجان[۶۸]: هیجانات، اثر نیرومندی بر روی تصمیم گیری دارند و همچنین تصمیمات اخذ شده نیز تأثیرات متقابلی را بر روی هیجانات میگذارند.
اثر هیجانات قبل و بعد از فرایند تصمیم گیری
هیجانات، اثر قدرتمندی در تصمیم گیری دارند و پیامد حاصله از تصمیمات نیز، اثر نیرومندی در ایجاد هیجانات دارند. مورد اول، «اثر هیجان پیش از تصمیم گیری» و مورد دوم، «اثر هیجان پس از تصمیم گیری» را بیان می کند.
الف) اثرات قبل از تصمیم گیری[۶۹]: آیزن[۷۰] (۱۹۹۳)، معتقد بود که هیجانات مثبت، حل مسئله خلاق را افزایش میدهند و ارغام اطلاعات را در هم، تسهیل می کنند. استرادا[۷۱] و همکاران (۱۹۹۴)، متوجه شدند پزشکانی که خلق مثبتی داشتند، نسبت به گرده کنترل، در تشخیص اولیه خود، اطلاعات بیشتری را با هم تلفیق کردند، همچنین در تفکراتشان، خلاقانه تر عمل نمودند. (میلرز[۷۲]، شواتز[۷۳] و کوکی[۷۴]، ۱۹۹۸)