این مسئله در خصوص سازمانهای آموزشی و مخصوصاً مدیران مدارس که نقش والایی در تربیت و انسانسازی دارند، خطیرتر مینماید. مدیران آموزشی از جهات مختلف با مسئله اخلاق روبرو هستند. تصمیمات روزمره مدیران در زمینه های تقسیم کار و سازماندهی، تدریس، استفاده از فن آوری، نمره دادن، قضاوت درباره افراد و تشویق و تنبیه، برافکار، شخصیت و رفتار کنونی و آتی دانشپژوهان تأثیر مثبت یا منفی میگذارد. اهداف، سیاستها و برنامه های درازمدت سازمانهای آموزشی از قبیل فراهم کردن بسترهای مناسب و مساوی برای استفاده از فرصتهای آموزشی، اجتماعی بار آوردن دانش آموزان و ایجاد روح تفکر و تحقیق در افراد، رابطه تنگاتنگی با بهسازی جامعه دارد. به همین دلیل تصمیمات و برنامه ها در لحظه انعقاد، مستلزم در نظر داشتن ملاحظات بسیاری است که در صورت عدم رعایت آن ها منجر به بروز مشکلات در ابعاد فردی و اجتماعی میشود(میرکمالی،۱۳۸۲). یکی از نظریه های اثربخش در مورد سازمانهای آموزشی در نظر گرفتن این سازمانها به عنوان یک جامعه اخلاقی است. این نگرش موجب ایجاد ارتباط اخلاقی میان مدیریت، کارکنان، مدرسان و فراگیران شده و به آن ها کمک میکندتا به خود رهبری برسند (سرجیوانی[۱۱]، ۲۰۰۴).
مایک باتری[۱۲](۱۹۹۳)با اشاره به گفته پیتر دراکر میگوید که اغلب نظریه های سازمانی، مربوط به سازمانهای اقتصادی و تجاری است و نتایج آن ها الزاماًً به سازمانهای آموزشی قابل تعمیم نیست و ضمن آنکه هر سازمانی با سازمان دیگر تفاوت دارد سازمانهای آموزشی تفاوت عمده و قابل ملاحظهای با سازمانهای دیگر دارند. منظور وی توجه دادن به اهمیت، ارزش و حساسیت مسئله اخلاق در سازمانهای آموزشی است. از همه مهمتر اگر نظر و عمل مدیر جنبه اخلاقی نداشته باشد، معلمان نسبت به اینکه رفتار مدیرشان در راستای پشتیبانی ارزشهاست دچار تردید می شوند و به همکاری با او متقاعد نمیشوند (لشوی[۱۳]، ۱۹۹۶).
بک و مورفی[۱۴] (۱۹۹۴) در کتاب خود تحت عنوان «اخلاق در رهبری آموزشی» بحث مفصلی در رابطه با مطالعه اخلاق در مدیریت آموزشی دارند و معتقدند که آموزش اخلاق مدیریت یکی از کارهای مراکز تربیت مدیر است و این مراکز باید مدیران آتی را برای درک و پذیرش اخلاق بیشتر آماده کنند. سیادت و همکاران)۱۳۸۹) ، در پژوهش «رهبری اخلاقی در سازمانهای آموزشی» با هدف آشنا ساختن هرچه بیشتر مدیران مؤسسات آموزشی با فضیلتها و ارزشهای اخلاقی و ترویج آن ها در محیط کار، سعی دارند به توصیف رهبری اخلاقی در سازمانهای آموزشی بپردازند و بیان میدارند مدیران و رهبران آموزشی باید بتوانند مرزها،ضابطهها و رفتارهای اخلاقی را مشخص کرده وهنرمندانه، ارزشها را در محیط سازمان خود حاکم گردانند. هنرمدیریت سازمانهای آموزشی حاصل تعامل پیچیده ارزشها، تفکر و رفتار است. مدیر آموزشی با بهرهگیری از بصیرت،باید معیارهای اخلاقی را تعیین نماید و اهمیت آن ها را با دیگران در میان گذارد و از آنان بخواهد که وظایف خود را به روش اخلاقی انجام دهند و از نظام مدیریت عملکرد برای مسئول نگه داشتن کارکنان نسبت به رفتارشان استفاده کند. مهمترین وظیفه مدیر در این سازمانها نظارت هوشیارانه بر منابع انسانی در سازمان است و در راستای آن افرادی را که از ارزشهای سازمان آموزشی پشتیبانی میکنند ترفیع دهد و کسانی را که حمایت نمیکنند، اصلاح نماید. والکرو همکاران[۱۵] (۲۰۰۷) درپژوهشی با هدف بررسی توسعه سواد اخلاقی برای رهبران مدارس نتیجه گرفتندپایه و اساس توسعه سواد اخلاقی در مدارس نیاز به وجود رهبرانی است که دارای دانش، فضائل اخلاقی و مهارتهای استدلال اخلاقی باشند. شالیباف (۱۳۸۸)، در پژوهش «نگاهی به معضلات و الگوی راهبردی ترویج اخلاق در سازمانهای آموزشی» با مطالعه توصیفی–تحلیلی به بررسی عناصر درونی و بیرونی سازمانهای آموزشی میپردازد و مسئولیتهای اخلاقی هر یک از آن ها را در قبال خود و دیگران ترسیم می نماید و بیان می دارد بروز رفتارهای غیراخلاقی و رواج آن درسازمانهای آموزشی و به ویژه مدیریت این سازمانها درعصر جهانی شدن یک تهدید جهانی است و گرهگشایی ازآن نیازمند برنامه جهانی است. سازمانهای آموزشی به لحاظ تقدس رسالت خود (تعالی انسانها) بینیاز از مباحث اخلاقی نیستند ودرقبال محیط داخلی و خارجی دارای مسئولیتهای اخلاقی هستند که عملیاتی کردن آن ها در محیط آموزشی، در رشد تربیتی انسانها و شکوفایی جوامع نقش مؤثر دارد. عناصر محیط داخلی عبارتند ازهیئت مدیره، استادان،کارکنان، مشاوران، برنامهنویسان و متخصصان و عناصر خارجی اولیا، ناشران، جامعه، دولت، رقبا و محیط زیست.
هرچند امروزه سازمانهای بزرگ برای اداره امور مربوط به رفتارهای اخلاقی و رعایت قوانین و مقررات توسط کارکنان برنامه های رسمی مهمی را تدارک میبینند ولی متأسفانه تاکنون به دلایلی بیشتر این تلاشها به ویژه در کشورهای جهان سوم بیثمر بوده و یا آنطور که باید به اهداف خود نرسیدهاند. به نظر میرسد که دلیل عمده عدم موفقیت برنامه های فوق بیتوجهی به ریشهیابی و دلایل عدم رعایت اخلاقیات به وسیله منابع انسانی درسازمانها باشد (ابطحی،۱۳۸۳). درهمین زمینه (مارتین[۱۶]، ۲۰۱۲ ) در پژوهشی به بررسی موانع التزام به اخلاق حرفهای پرداخته است. یافته های وی نشان میدهد که عدم رضایتمندی از شغل، ناکارآمد بودن نظام جبران خدمات، احساس عدم شایستگی شغلی در کارکنان و عدم وجود عدالت رویهای و توزیعی از مهمترین موانع تعهد آنان به اخلاق حرفهای به شمار میرود.کریستیبل من وفانگ هو، [۱۷] (۲۰۰۹) در یک بررسی انتقادی از ادبیات تصمیمگیری اخلاقی طی سالهای ۲۰۰۸-۱۹۸۰ فاصله آشکارتئوری و عمل را نشان دادهاند. آگاهی اخلاقی (تشخیص جنبههای اخلاقی یک موقعیت مشخص) نخستین گام تفسیری در فرایند تصمیمگیری اخلاقی محسوب میشود. در صورتی که شخص تشخیص ندهد که یک مسئله دارای محتوای اخلاقی میباشد، در آن صورت فرایندهای قضاوت اخلاقی، مورد استفاده قرار نمیگیرد. شرایط بغرنج اخلاقی، تأثیر محیط اخلاقی و رهبری اخلاقی را افزایش میدهد (تروینو و براون[۱۸]، ۲۰۰۶).
علوی متین و همکاران (۱۳۹۱)، در پژوهش «چالشهای رفتار اخلاقی و رعایت اخلاقیات توسط مدیران در سازمان» در پاسخ به این سوال اساسی که چرا اخلاقیات به صورت شایسته مورد توجه مدیران قرار نمیگیرد، با بهره گرفتن از روش کیفی داده بنیاد، به این نتیجه رسیدهاند که عواملی مانند عدم توجه به شایستهسالاری در سازمانها و نظامهای مدیریتی نامناسب، به علاوه منفعتجویی شخصی بر بروز این حالت تأثیر دارند و تأثیر عوامل ساختاری بیشتر است. برت و همکارانش[۱۹] (۲۰۱۲) به بررسی ابعاد زیر بنایی قضاوتهای معلمان برای اخلاقی و یا غیراخلاقی بودن رفتارهای مختلف پرداختهاند. آن ها ۵۹۳ معلم را به عنوان نمونه انتخاب کرده و با بهره گرفتن از پرسشنامه داده های لازم را گردآوری کردهاند. یافته های به دست آمده نشان میدهد که تخلفات فردی و تخلفات مربوط به مسامحه از جمله عواملی هستند که قضاوت معلمان در مورد اخلاقی بودن و غیراخلاقی بودن رفتارها را تحت تاثیر قرار میدهد.