۲) کلمه ی علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی الاق می شود که تجربه مستقیم حسی در داوری یا گردآوری شان دخیل باشد. علم در این جا در برابر جهل قرار نمی گیرد بلکه در برابر همه دانستنی هایی قرار میگیرد که آزمون پذیر نیستند.(سروش ،۱۳۸۸: ۱ – ۲)
فرهنگ کامپتون علم را چنین تعریف می کند: «علم عبارت است از مجموعه ای از شناختهای سازمانیافته درباره دنیای مادی و اجزای تشکیل دهنده و پدیده های موجود در آن، که با شیوه خاصی که در جهت رسیدن بدان شناخت است بهکار گرفته می شود و از سایر روشهای رسیدن به شناخت متمایز می شود»(فرخجسته، ۱۳۸۴: ۶۶۴- ۶۶۳).
علم در این تعریف به دو دسته کلی تقسیم میگردد. یکی علوم انسانی و دیگر علوم غیر انسانی(تجربی) میباشد.
علوم انسانی:
علوم انسانی یک اصطلاح رایج دانشگاهی است و عبارت است از یک سلسله از علومی که با اندیشه ی انسان سروکار دارد؛ به این معنی که متعلق علم، با اندیشه سروکار دارد نه خود علم به معنای شناختن(جمعی از نویسندگان، ۱۳۶۱).
علوم غیر انسانی(تجربی):
معادل علوم تجربی، واژه انگلیسی ساینس[۳] است که از ریشه لاتینی «ساینتیا» به معنای دانستن گرفته شده است و متناظر با آن بخشی از دانش بشری است که از طریق روش های تجربی حاصل شدهاست و قواعد علوم تجربی بر آن حاکم است.(سروش، ۱۳۸۸)
فلسفیدن:
نقیب زاده در کتاب نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش فلسفیدن را نوعی حالت و کوشش انسانی در جهت رسیدن به مقصد شناسایی میداند، که به تعبیری آن را بنیاد فلسفه می شمارد.(نقیب زاده، ۱۳۸۹: ۱۰)
نگرش فلسفی:
نگرش فلسفی، عبارت است از تلاشی راسخ و استوار در جهت بالابردن فهم و درک نسبت به حیطه کاربرد هر عقیده ای که وارد ذهن و اندیشه ما می شود(وایتهد، ۱۹۳۸: ۲۳۴).
آموزش فلسفه:
شارپ معتقد است که فلسفه بدون آموزش نمی تواند به هیچ یک از اهداف خود برسد. زیرا با آموزش می توان در ویژگی های فکری و احساسی افراد تغییر ایجاد کرد و نسل آینده را برای تفکر و کنش های متفاوت در زندگی روزمره آماده کرد(شارپ، ۲۰۰۳)
تفکر انتقادی:
تفکر انتقادی یعنی قـدرت تنظیـم کلیات (توانایی ایجاد یک چارچوب تحلیلی) پذیرفتن احتمالات نوین (پرهیز از پیش داوری ها ) و توقف داوری ( تردید سالم ، پرهیز از تعجیـل در قضاوت )( مایـرز،۱۳۷۴ : ۳۸ )
آموزش عالی[۴]:
سطحی ازآموزش که پس از طی دوره پیش دانشگاهی یا پایان تحصیلات چهار ساله متوسطه ارائه می شود. دانش آموختگان سطوح آموزش عالی به اخذ یکی از مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری حرفه ای یا دکتری تخصصی نائل می شود(شاخص های ارزیابی آموزش عالی در جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۸۴: ۵۰). نظامهای آموزش عالی به دو شکل انجام می شود:۱- آموزش عالی کوتاه مدت؛ به آموزشی اطلاق می شود که در حد فوق دیپلم بوده و طول مدت این نوع آموزش دو سال میباشد و تعداد واحدهای درسی آن ۷۲ تا ۷۸ واحد است. ۲- آموزش عالی بلند مدت؛ به آموزشی اطلاق می شود که در حد کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری و فوق دکتری میباشد. طول مدت این نوع آموزش حداقل چهار سال بوده و تعداد واحدهای درسی برای دوره کارشناسی ۱۴۲ تا ۱۴۶ واحد است(حسینی نسب و اقدم، ۱۳۷۵ ؛ فرمهینی فراهانی، ۱۳۷۸).
دانشگاه:
دانشگاه به مؤسسهی آموزش عالی گفته می شود که حداقل از سه دانشکده یا دو دانشکده و دو آموزشکده تشکیل شده باشد. وجه تمایز دانشگاه از سایر مراکز آموزش عالی، فعالیت در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری است. دانشگاه ها با توجه به نوع و زمینه های فعالیت خود به سه گروه تقسیم میشوند: دانشگاه جامع، دانشگاه تخصصی، دانشگاه علمی- کاربردی (مرکز آمار ایران، ۱۳۷۹ : ۱۹۷). دانشگاه به مؤسسهی مستقل و خودگردانندهی آموزش عالی گفته می شود که به تدریس پیشرفته و تسهیلات پژوهشی می پردازد و مسئولیت اعطای گواهینامهی عالی را به عهده دارد(فرمهینی¬فراهانی، ۱۳۷۸: ۶۱۹).
دانشجویان غیر علوم انسانی:
دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشکده های مهندسی و علوم پایه و علوم پزشکی دانشگاه های دولتی تهران.
ضرورت:
احساس نیاز به تحقق یک پدیده (در این جا آموزش فلسفه). پذیرش و احساس نیاز به آموزش فلسفه در میان اساتید و دانشجویان غیر علوم انسانی دانشگاه های دولتی تهران به وسیله ی پرسش نامه. ضرورت زیر شاخه شرایط میباشد که هرگاه به سمت تحقیق برود ضرورت نامیده می شود و در صورت عدم تحقیق محدودیت میباشد. پس ضرورت شرایط زیر بنایی ایجاد بوده که عموما پیشنهاد میگردد. از جهتی جز از طریق به کارگیری هدفمند چهار روش هم زمان و درهم خواندن،گفتگو کردن، اندیشیدن و نوشتننمی توان به امکان آموزش فلسفه فک کرد.(مصباحیان، ۱۳۸۸)
امکان:
وجود شرایط مورد نیاز برای تحقق پدیده (در این جا آموزش فلسفه). شامل علاقه مندی به ایجاد درس فلسفه در اساتید و دانشجویان غیرعلوم انسانی دانشگاه های دولتی تهران که با مصاحبه عمیق سنجیده می شود، وجود استاد با توانایی تدریس مباحث مورد نظر، آمادگی گروههای درسی برای ایجاد درس؛ پذیرش تدریس فلسفه به دانشجویان غیرعلوم انسانی از طرف افراد تصمیم گیرنده درباره ی فعالیت های آموزشی دانشگاه؛ شرح درس و منابع آموزشی مناسب.
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
-
تعریف و تبیین مفهوم فلسفه
- بررسی سیر تاریخی فلسفه
از سند ها و مدرک هایی که در دسترس است بر میآید که نخستین مردمی که به فلسفیدن پرداختند مردم هند بودند و قدیم ترین اثر فلسفی انسان، در ودا[۵] یعنی سرودهای مذهبی فلسفی هندی ها آمده است. پس از هندی ها مردم چین و پس از آن یونانی ها به فلسفیدن پرداختهاند، که البته ایرانیان بیشتر به علم و اخلاق توجه داشته اند و به همین خاطر اثری فلسفی از آن به جای نمانده است(هومن، ۱۳۸۲: ۳۳-۳۵). نوعی شور، شوق و کوشش را در دوره اول فلسفه با زبان تمثیل و بیانی رمز آلود در سرود ها و سخنان کوتاه در هند، چین و ایران می بینیم. در دوره دوم وقتی به یونان میرسیم با تفاوت هایی روبرو میشویم. اگر نگاه شرقی بیشتر نگاهی است به درون، و آن چه درباره جهان و هستی گفته می شود بر بنیاد نگرش و آزمون درونی و همچنین نام ها و مفهوم هایی است که از این چگونگی های درونی سرچشمه میگیرد؛ نگاه یونانی به بیرون است. او چه بسا آنچه را از نگرش بیرونی به دست آورده است، به سراسر پهنه هستی می گستراند.(نقیب زاده، ۱۳۹۱: ۷ – ۸). در مجموع، می توان تاریخ فلسفه را در چهار دوره مورد بررسی قرار داد:
۱) دوران اول، که تقریبا از ۱۵۰۰ پیش از میلاد شروع می شود و تا ظهور سقراط ادامه دارد. تدوین اوپانیشادهای کهن در هند، ظهور زردتشت در ایران، لائوتسه در چین، و بودا در هند و فیلسوفان پیش از سقراط در یونان در این دوران بوده اند.
۲) دوران دوم، که دوران کلاسیک فلسفه است تقریبا از زمان ظهور سقراط آغاز شده و اوج آن در فلسفه افلاطون است.