مفهوم جامعه مدنی، محل تلاقی این دو مفهوم است. بدین ترتیب، در این تعبیر، هم زندگی سامانمند اجتماعی و هم جهت و شیوه های حاکم بر آن نهفته است.
می توان گفت جامعه مدنی، جامعه ای است متشکل از گروههای اداری، داوطلبانه، مستقل و خودگردان که با هدف پیشبرد منافع، علایق و سلیقه های افراد عضو، تشکیل میشوند.
مجموعه این گروه ها بر اساس قواعد و مقررات مشخص، شفاف و روشن، در شبکه ای از روابط مبتنی بر روح مسالمت جویی، اخلاق مدنی، مدارا و تساهل، همزیستی و همکاری با یکدیگر، به حیات خویش ادامه میدهند(خلفی، ۱۳۸۳: ۱۶۳).
گرچه جامعه مدنی، مفهوم جدیدی به نظر میآید، لکن پیشینه ی ایده ی جامعه مدنی را می توان در اقوال و آرای فیلسوفان و نظریه پردازان مختلف یافت و بر اساس پیشینه های موجود در مورد جامعه مدنی، تعاریف مختلفی را می توان در این مورد ملاحظه کرد از جمله به تعاریف هابز، هگل، مارکس، آنتونیو گرامشی (پیرو ایتالیایی مارکس)، روسو، جین کوهن و اندرو آرتو، لاک، پیرهاسزو و … در مورد جامعه مدنی می توان اشاره کرد(شایان مهر، ۱۳۷۹: ۲۱۴-۲۱۸ به نقل از خلفی، ۱۶۳).
در تعاریفی از دایره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی در مورد جامعه مدنی چنین آمده است: جامعه مدنی حوزه ای از فعالیت های انسان های آزاد و دارای انتخاب است که انتخابشان را در چارچوب قانون و قواعد کلی انجام میدهند و این انتخاب مستقل از اراده وتصمیم قدرت سیاسی و حاکم است و یا جامعه مدنی، جامعه متفاوتی است که در آن سرنوشت زیستی، تعیین کننده زندگی افراد نیست، بلکه این افراد هستند که کارکردهای خویش را در جامعه شکل می بخشند و بر اساس آن از حقوق و مزایا برخوردار میشوند. همچنین جامعه مدنی عبارت است از توانایی خلاقیت و آفرینندگی انسان در جهت تغییر دادن محیط زندگی خود و ایجاد نظم و نسقی در آنچه ساخته و پرداخته این کنش و واکنش در رابطه اجتماعی است(خلفی، ۱۳۸۳: ۱۶۳).
روسو، آن را مترادف جامعه «متمدن[۳۵]» با بار معنایی منفی تعریف میکند و مارکس آن را (به عنوان جامعه آرمانی)، عاری طبقات و دولت یعنی جامعه مدنی به معنای حقیقی خویش که در آن انسان ها مستقیما سرنوشت خود را تعیین میکنند و در آنجا آزادی مربوط به همه افراد می شود، خواه ابنای بشر یا اعضای جامعه. و لاک معتقد بود که جامعه مدنی، جامعه ای است درخور آدمیت آدمیان و لازمه ی حیات اجتماعی و به مقتضیات آن، آدمی از خودسری رهایی پیدا میکند و لذا جامعه ای است که با حق و عدل تناسب بیشتری دارد.
طبق تعاریف مذکور می توان، مؤلفه های اخلاق شهروندی را در آن ها ملاحظه نمود. از جمله قانون گرایی و انجام فعالیت درچارچوب مقررات و قوانین جامعه،حق مشارکت مدنی، احساس مسئولیت و مسئولیت پذیری، احترام و رعایت حقوق سایرین، فعالیت و مشارکت افراددر ایجاد نظم عمومی و ارتقای اخلاق و فرهنگ آدمیان به طوری که شایستگی در جامعه مدنی را دارند(خلفی، ۱۳۸۳: ۱۶۴).
۱٫ارزش ها
نهادها و تشکل های جامعه مدنی، ارزش ها را در جامعه تسهیل می بخشند. ارزش هایی مثل همدردی، همکاری، ازخود گذشتگی و همیاری و … ایده ی جامعه مدنی به عنوان یک روش برای تنظیم رفتارها وسامان یابی روابط متقابل، با نظم دادن به روابط و فراهم آوردن شرایطی آزاد برای تعهد اخلاقی، برخی ارزش ها، از جمله صداقت، شفافیت، رعایت حقوق دیگران، احترام به آزادی دیگران و مسئولیت پذیری را تقویت میکند. لذا این ارزش ها را باید لازمه جامعه مدنی دانست(محمدی، ۱۳۶۷: ۲۳-۲۴ به نقل از خلفی: ۱۶۴).
۲٫ هنجارها
ارزش ها و هنجارها، بنیاد هر نوع اتحاد اجتماعی، نظام اقتدار، نقش اجتماعی و موقعیت اجتماعی هستند. نظم اجتماعی، منعکس کننده قواعد، مقررات، چارچوب ها، آیین نامه ها، خط مشی ها، بایدها، الزامات و نبایدهایی است که از لحظه بدو تولد به انسان ها انتقال مییابند. ارزش ها و هنجارها همه وجوه حیات انسانی را با توجیه انتظام بخشیدن به امور دربرمی گیرند. ارزش ها و هنجارهای حاکم برجامعه از آن جهت اهمیت دارندکه انسان ها هیچ گاه به صورت فرد اتمی با یکدیگر مواجه نمی شوند و هیچ گونه استقلال تحلیلی از یکدیگر ندارند. آزادی از همگان و همه شرایط و مقررات در روابط اجتماعی وجود ندارد. انسان ها یکدیگر را در چارچوب نقش های گوناگون اجتماعی به افراد تحمیل میکنند. هنجارها همچنین تحکیم کننده آن سامان هستند. تشکل های مدنی، هنجارها را از حالت یک سلسله قواعد اخلاقی خارج کرده و آن ها را اجرایی و کاربردی میسازند. همچنین، همسازی با هنجارها را آسان میکنند(همان: ۹۲- ۹۱).
۳. جامعه مدنی و جامعه پذیری سیاسی و مشارکت گرایی
جامعه پذیری سیاسی، فرایند تبدیل شدن فرد به شهروند، در یک جامعه است. این فرایند، متاخر بر فرایند اجتماعی شدن است. افراد در این فرایند، اختیارات و مسئولیت های مشارکت در انواع فرآیندهای سیاسی و پیامدهای انواع رفتار سیاسی را به تدریج درک میکنند و به طور طبیعی فرا می گیرند که چگونه با افراد دیگر برخورد کنند، چه مسئولیت هایی را بپذیرند، چه حقوق و اختیاراتی دارند، ظرفیت برخوردو تحمل آن ها چقدر است، در چه حوزه هایی بیشتر میتوانند مؤثر باشند و خطاها و اشتباهاتشان در موارد مختلف، چه پیامدهایی داشته است(همان: ۱۲۹-۱۳۰).در این زمینه”مشارکت گرایی و حضور همه جانبه مردم ” از جمله ویژگی های متعددی است که برای جامعه مدنی برشمرده اند(پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۷۸: ۱۰۸).
۴٫ تامین حقوق شهروندی
۵٫ حاکمیت قانون
۶٫ وفاق اجتماعی
تأکید بیش از حد بر وحدت نشانه نوعی اختلاف مدیریت ناشده و خارج از نظرات است اما آن تاکیدات، به هیچ وجه از مشکلات آتی جلوگیری نمی کنند، چرا که گاه انسان های مستقل و با اراده نمی توانند با یکدیگر وحدت و یگانگی داشته باشند. وحدت و یگانگی میان موجودات بی تعین و بی هویت امکان پذیر است. وفاق نوعی توافق حداقل،موردی، ضروری و بایسته در برابر بحران ها و ناملایمات است، وفاق اجتماعی در چارچوب جامعه مدنی، جایگزینی برای فرهمندی یا اقتدارات مطلق دیگر است. در جامعه مدنی، تنش ها نه از طریق اعمال زور و قدرت فرهمند، بلکه از طریق وفاق ناشی از قراردادها، کاهش مییابند. تنها طلب فعالانه نظم اجتماعی از سوی شهروندان است که این وفاق را تقویت میکند (محمدی، ۱۳۷۶: ۸۳-۸۴ به نقل از خلفی: ۱۶۶).
تعریف ارزش
ارزش در بستر رشتههای علوم انسانی از فلسفه گرفته تا مردم شناسی به عنوان مسئله مورد بررسی قرارگرفته است اما بیشتر از همه، اقتصاددانان و فیلسوفان اقتصادی به این مسئله پرداخته اندواز همان رشته نیز به جامعه شناسی راه یافته است(رفیع پور، ۱۳۷۸: ۲۶۷).
دانشمندان مختلف تعاریف متفاوتی از این واژه ارائه دادهاند. در زیر به برخی از این تعاریف اشاره میگردد و در آخر وجوه مشترک آن ها بیان می شود: